دوشنبه ۳ دی
سجده شعری از آرمان قادری
از دفتر تقاص نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۸ ۱۶:۱۱ شماره ثبت ۷۶۰۹۰
بازدید : ۵۸۵ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب آرمان قادری
|
گفتند صورتش که سوخت
گفتم من که در همان نگاه اول چشمانم کور شد
گفتند بهتر از او هست بسیار
گفتم او که خود معیار ماست
هرچه هم که کنند نرسند به گرد پایش حتی
شاید به معیار نزدیک شوند
اما هرگز معیار نشوند
گفتند او که رفته از پیش تو
گفتم زمانه مصلحت ما را این گزیده
گفتند ز اخلاق به دور است
گفتم او که خود هم دور است پس به ما گزندی نرساند
و گر رسد هم
گزند او برای ما مرهمی بیش نیست
گفتند بلاتکلیف ماندن سخت نیست؟!!
گفتم سخن ک از او باشد
سجده به رویش تکلیف میشود
گفتند کفر میکنی از خدا نمیترسی؟!
گفتم بخدا خدا را در چشمان او پیدا کردم
گفتند او را به خدا گرفته ای
گفتم همه خداییم و همه از خدا بی خبر
خواستند بگویند باز هم
گفتمشان بس است دگر قطار ما ترمز بریده
ریل ما از خداست و سوی خدا هم دارد.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.