عشق را بر تشنگیهایم، چو باران گفتهاند
در نبودت،هر بهشتی را،چو زندان گفتهاند
هر کسی چشمان گیرای تو را یک بار دید
وصفحالشرا دگر،چون'ارگ'کرمانگفتهاند
حال و روز گیسوانت، گشته توصیف وطن
وضع هرکسرا،چو مویتو پریشان گفتهاند
عطر تو،چون سارقی که،میبرد اندیشه را
برسر این گردنیکه، همچو 'حیران' گفتهاند
عضوعضوت،هرکدامششور اشعار منست
چشم شهبیت تو را،مهتاب دیوان گفته اند
دلبر زیبای شهر آرزو های منی!
شرح احوال تو را، 'ماسال' گیلان گفته اند
آن چنان بودی برایم،،، عشق فروردینیام
کاینچنینوصفتورا،چونپادشاهانگفتهاند
پر شکوه و با وقار و ماندگار قلب من
علق و خویت را،شبیه خاک ایران گفتهاند
چشم هایت آیه های سورهی اعجاز بود
دیدنت را چون ثواب ختم قرآن گفتهاند
تا تمام دل خرابی های بعد از دیدنت
چشمهایت را، طبیبان،راه درمان گفته اند
چون بهجادوی دوچشمان تو شاعر ماندهام
شعر را، ترفند فتح قلب "سلطان" گفتهاند
علی سلطانینژاد
بسیار زیبا و جالب بود