جمعه ۲۵ آبان
|
دفاتر شعر سیده نسترن طالب زاده
آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده
|
مصطبه ی بلند کوهستانیم، پویش گم آبشارهاست
و بارانها، پراشیدگان میعادگاه حزنند
چنین، از نتهای تندیاز انگشتان تو میرویم
خورشید خاوران!
سیلان موجهای سیان مجلل،
از رواق شرق..
ساقه وار و سبز، نیلوفران وحشی پیچیده ام
بر راشهای نو..
ستاره ی شعری
شبدیز طلسم ناگشوده ی ابر، در باله های کوچ
از کهکشانهای گس شبانه ی آیینه، از تلمود
شمع دیگری بجوی..
تو آشیانه ی آرامش غزالانی، در رنگهای گرم
معبد ستبر سلیمانیم!
ای سنگهای کریمه!
نگاه کن، که تلاقی آشوبنده ی بادها، چگونه رگهای لاژوردی دامان مرا،
بیدریغ میخوانند...
از تقدس آتش
که تبانی سیاه اسلیمی گیسوان من وُ دستهای توست..
شب هنگام
آنگاه که
طوفانهای تب،
عطر تارهای کبود خزنده، بر شانه های شهریورانه ی مرا میمویند!
در سرایه ی سرد صوفیانه ام، از برفزار عدن،
بی آغاز از تو میرویم
در شورش شریطه ی خون
که وحشیانه در من شراب میشوی
، در وسعت شکیبایی تمام آنانی که جُز منند،
و غمگنانه، از مژگانم فرو میریزند..
با قنوت رقتبارشان به قاموس حوا!! ؟
از تو میرویم...
ای فانوس موسمی اقیانوسهای عهد، در نیگون
ای خلسه ی گرم جاودانه ی عشق
، در دیرهای بنفش کرانه ی نابلس،
من با آواز از تو میرویم
در نارنجستانهای گنگ آبیم،
از دریچه های بسته بر اندام حقیقت که مومنانه به زیر بازوان شب به خواب میروند،
از راهزنان بسیاری که نبض آویژه ی مریمانه ی مرا
در عطش زیتونی شهر میپراکنند،
شباهنگام تو را میرویم
از باغهای معلق رُز
صورتیفام و دور
.
.
.
تو را!
شولای عارفانه ی من!
شعر و حال و شور
شولان عارفانه ی این شعر وُ حال وُ شور...
|