يکشنبه ۲ دی
تولدی دیگر شعری از فروغ حاجیان(فروغ)
از دفتر مسافر آشنا نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۸ تير ۱۳۹۸ ۰۶:۰۹ شماره ثبت ۷۵۵۵۸
بازدید : ۵۲۹ | نظرات : ۵
|
دفاتر شعر فروغ حاجیان(فروغ)
آخرین اشعار ناب فروغ حاجیان(فروغ)
|
من چه ساده پوست انداختم
در تاریکی و ظلمات
در همه ی جاده های بن بست
با آن صداهای خوفناک
زیر رگ خوابی عمیق
که شانه هایم درد آن
ویرانگر را تحمل می کرد
رنگ باختم
رنگ باختم که خودم را
نشناختم
صدا زدم
در آن برهه ، آری
کسی را در آن
برهوت صدا زدم
صداهای عجیب آمد
من صدای خودم را نشناختم
به دنبال همان گشتم که می گفت:
تو در همه جا یک رنگ باش
تو با همه صادق و
هم آهنگ باش
مبادا بشکنی دلی را
صبور مطلق و
صبورتر از یعقوب باش
من نه صبور بودم و
نه مهربان
من نه خودم بودم و
نه نه خودم نبودم
من دیوانه شدم
دیوانه بودم
من تسلیم همه حماقت بودم
نه من خودم نبودم
یک فراموشی بس ست
برای سالها
نه تکرار شود و نه آن
عصیان بیاید
آری بر سر من آوار شد
چله ی شوم حماقت و دیوانگی
تمام شد
بدهید لباس عافیت را
خورشید آمده
می روم تا خدا
سر به مهر کسی نیستم
و نه آنکه آدمیان را نخواهم
من خودم هستم
خود خود
بگذار قدری برای خود باشم
نگاهم و زبانم با جریان خودم عجین باشد
من رو یک دل نه صد بار
شکستند
عاقبت آن همه مهر را
ندیدم
میخواهم برای خودم باشم
خود خود،،، همین.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و جالب بود