بدرقه عشق
کربلا را زنده کردی آفرین
ما را ز خود شرمنده کردی آفرین
سکوت عشق تو آنقدر که زیبا بود
گویا برای شهادت مهیا بود
دادی سرت را به پای باورت
بوسه باید زد به جای حنجرت
دلسوخته ی ارباب بودی تو
برای شهادت بیتاب بودی تو
آرزوی دو بار شهادت داشتی
به امامان خود ارادت داشتی
خورشید به تو چه چیز تقدیم کند
آیا خنده را با تو تقسیم کند ؟
سهم خورشید برای تو گریه بود
عشق با نام تو زیبنده بود
رفتی عشق را دوباره معنا کردی
دمی گذر از راه کربلا کردی
دیدی ره عشق ز کربلا می گذرد
در این ره سر خود فدا کردی
تو دادی سرت بی سر و سامان نشویم
همچو همسایه ها گدای شیطان نشویم
ما را با سر بریده شده از بدن نترسانید
ما را با خون رود شده در چمن نترسانید
ما به حفظ دین خود غیرت داریم
ما به رود شدن خون شهید باور داریم
هزار سلفی غیرت با تو می گیریم
برای حفظ حرم مثل تو می میریم
علی زین پس دلتنگ بابا می شود
خاطراتش تا ابد در قاب جا می شود
بابا چله نشین غم ارباب شد
علی زین فراق بی تاب شد
گفته بودی که رَوم بر نخواهم گشت
حتما که با سَرم برنخواهم گشت
سرت را نذر ارباب کرده بودی
نذر حضرت مهتاب کرده بودی
وقتی زدی بوسه پای مادر را
کردی فدا یک سرت را
گویا خدا تو را خریده بود
نوبت شهادت تو رسیده بود
نامه به امام هشتم را نگاشتی
در آنجا امضاء شهادت داشتی
سر تو در آسمان رقصید
گو که خدا تو را طلبید
گویا این جسم بی سر را درسی دگر است
کار محسن خود کربلای اصغر است
عشق شمع شد و تو پروانه آن
مشق ختم شد و تو دیوانه آن
عشق پی معشوق سر می بازد
در راه رسیدن دگر می نازد
جهان حیران ز سربازی تو
همه فدای عشق بازی تو
سرباز رشید لشگری تو
گویا علی اکبر دیگری تو
در میدان نبرد و میدان عشق
از همه یک سر بالاتری تو
کاری کردی که جهان انگشت به دهان شد
صحبت از عشق تو بر عالم و آدم عیان شد
حجت را تمام کردی در این عصر چه زیبا
قرعه به نام تو افتاده بود گویا
دوای درد آشنا می آید
آن یار حجت خدا میآید
آن جسم از سر جدا میآید
آن عاشق کربلا میآید
از عطر نگاهت بهشت پیدا بود
از خنده های تو سرنوشت معنا بود
از پیش خدا چه آورده ای ؟
گویا ارباب را تو دیده ای
از پیش خدا چه آورده ای ؟
(مقصود شکاری خوشنام مهر ماه 1397)
شورانگیز و زیبا بود
در وصف شهدای گللگون کفن مدافع حریم عصمت و طهارت
اجرتان با بی بی دوعالم