تیر غیبی میخورد بر قلب ما ،ضرب العجل
هی جدایی... ، هی نماندن... ، بی وفایی...در غزل
"یوسف گمگشته باز آید بکنعان*" را بخوان...
دلخوشم گردان، به ابیاتِ خیالی ...لا اقل
آنقدر دیر آمدی ،، تا آن گلستان شد خزان
یوسفِ گم گشته یِ حافظ .... شدش ضرب المثل
کام دل تلخیده شد، از دست غمهایت ببین
زخم دل را ، غم، نمک پاشیده از روزِ ازل
بین احساسم ، وَ عقلم هی مردد مانده ام
تلخ و شیرینت مهیّا ، جام زهرت با عسل
اصل سوم : "هر کنش دارد ، برایت واکنش"
هی محبت کرده ام... ، اما تو در عکس العمل...؛!!!؟؟؟
پس به دیدارِ دلم در مصرعِ بعدی بیا
مؤمنی گفتی!؟ بلی....!!!؟ ، "حیّ ِ علی خیر العمل"
هم بتِ قلبم شکاندم، هم غرورم را ، ولی....
لعنتی بر این غرورت ، لعنتی بر این هبل
کفر محضی، ادّعایی... ادّعایی... بی اثر
خرده هایِ شیشه، در قلبت، وَ عقلت مُستدل
"آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست*"
تا به کی باید بگیرم درد و غم هی در بغل
#ر_ع
#رهگذر
*حافظ
بسيار زيبا و دلنشين بود