چهارشنبه ۲۸ آذر
من از سایه بیزارم شعری از لیلا رشیدی
از دفتر زمزمه نسیم نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۹۸ ۱۸:۲۱ شماره ثبت ۷۴۴۳۴
بازدید : ۴۱۹ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب لیلا رشیدی
|
من از سايه بيزارم.
من سايه بودم و سايه با من بود و همين است که از سايه بيزارم.
دستم به ماه آسمان نمي رسيد،
ماه حوض خانه ي مادربرزگ را در دست مي گرفتم.
دستانم زير آب و ماه روي دستانم بود
و دلخوش به نقش ماه بودم.
دستم به ابرهاي آسمان نمي رسيد،
تن خسته ام را به نم نم باران مي سپردم.
ستاره هاي آسمان دور بود
حسرت چيدن ستاره ها از دامن شب بر دلم مي ماند
و من فقط از دور برايشان دست تکان مي دادم.
دريا آن دوردستها بود،
و من دلم را به رود کوچک شهر مي سپردم.
قصه نمي گويم،
خيال نمي بافم.
تو همان ماه بودي،
تو ابر بودي،
تو ستاره ي آسمان بودي،
تو همان دريا بودي
و تو چه دور بودي،
تو آنجا بودي، من اينجا بودم.
از آنجا تا اينجا فاصله بسيار بود.
ميان تو و من فاصله بسيار بود.
دستم به تو نمي رسيد و خيالت با من بود و من با خيال تو خيال مي بافتم.
تو خورشيد بودي و من سايه،
و از خورشيد تا سايه فاصله بسيار بود.
حال مي بيني من سايه بودم و سايه با من بود.
من از سايه بيزارم.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.