سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        خمیازه های رستیک، مادرزادیند2

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر خمیازه های رستیک، مادرزادیند نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۱۹:۰۴ شماره ثبت ۷۳۹۴۱
          بازدید : ۴۴۴   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه


        میترسم  اشتباه کنم
        بریده بریده،
        _در لنف  مادرانه ی تقدیر_
         تو را غرق در آخرین شنبه ی بهار تنها بگذارم،
        و تمام باور یک دوست داشتن را
        در تولد  کودکان جنگ ، بهانه بگیرم
        میترسم
        از بارداری والها
        از سقط ستاره های ارغوانی گنگ
        از راهبه گان کور
         از چاه،_وقتی به انتظار تکیده در رگهایم
        میگرید_
        میترسم شبی  دیگر، نیایم
        و تو به ماه نیایی
        و پیراهن توری دریا، پری دیگری بزاید
        _تا قفل عاشقانگی ما، زیر عریانی برفها بمیرد_
        ، میدانی!؟ من از این همه شتاب ، میترسم
        از سکوت سگها
        از  سنگفرش های خیس خیابان اندریوسکی
        ، از نوانخانه ای با دیوارهای  نفتی
        .. از بغض قونیه

        از شالگردن خاکستریت که به دهان سرخ پنجره گره خورده

        از مدالهای  خسته ی پدربزرگ
        ، خدایان آغشته به خون
        و عطر پریده ی زن
        در پرسه های شاعرانگی..
        میترسم،
        یک صبح، مجسمه ی بودا زیر بارانهای اسیدی  بماند
        و مهر سفارت ارمنستان پای درختان ولی عصر، لرزیده باشد
        یا، آسمان تو
        کتاب آبی اندامم را به روی تقارن شعاعی  تمام بندرها ببندد
        و روز، چشمان مرا به روشنایی عمیق  تخت جمشید نگشاید
         میترسم
         از مزارع سوخته ی عشق
        از دریایی بی طوفان
        ، مرزهایی پر از انسان
        و نمیدانم چند  هزار توربین گس دارد،  لبخندهای کزازی این  خواب

        و  شبح یک کبوتر
        در مه چقدر زیباست!؟.... 


          
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3