اگه توو بهشت باشی، بازم دلت یه چیزیشه
آخه هیچ جا به خدا، خونه ی آدم نمی شه
نونِ خالیِ خونه، می اَرزه به کبابِ داغ
باغچه ی سبزِ حیاط، بهتره از هزار تا باغ
من فدای تو و اون، خونه ای که ساختی برام
خیلی وقته که نشستی توی کلبه چِش به رام
من به قربونِ تو و بهشتی که خونه ی ماس
یارِ یکدونه ی من، الان توو این دوری کجاس!
اگه قصری رو بِدَن، لُعبتا اونجا بمونن...!
اگه صد هزار تا حوری، واسه عشقم بخونن...!
اگه دنیا رو بِدَن، بگن تمومِش مالِ تو
اگه با غبطه بگن، آدما خوش به حالِ تو
هیچ کجایی خونه ی گرمِ من و تو نمی شه
دلِ من برای تو، نباشی تنگه همیشه
یه ستاره توی دنیا شده ارزونی به من
کاش بتونم که باشم، برای روحش یه بدن
یه دریچه توی خونه س، که برای عاشقاس
یه خدا هَس که انیسِ خونه ی شاه و گداس
دیگه فرصتی نمونده، که یه دیوونه بشم!
باز دوباره زیرِ سقفی، با تو همخونه بشم!
داره قلبِ ما دو تا، دقیقه ها رو میشمُره
ساعتی چن دفه داره، تلفن زنگ می خوره
دلِ من از تو چه پنهون، داره تاپ تاپ می کنه...!
داره قَندا رو دلم، یکی یکی آب می کنه...!
میام از یه راهِ دورِ دورِ دورِ دورِ دور
تنِ من داغه مثِ دیوارای سرخِ تنور...
دارن این ثانیه ها، کِش میان و هاا می کشن
لحظه ها یه کم دارن، باز به درازا می کشن
من پُر از انرژی و شاد و پُر از شوقِ وطن
تو ولی کلافه و چه بیقراری واسه من...!!!
...توو کوچه یارمه که، نشسته چِش به راهِ من
خیلی وقته که شده، عاشق و تکیه گاهِ من!
شهریور۱۳۹۰
ترانه زیبایی است