يکشنبه ۴ آذر
کلبه شعری از پارالاین
از دفتر زندگی و طبیعت نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۰۰:۴۳ شماره ثبت ۷۳۵۶۹
بازدید : ۷۶۱ | نظرات : ۱۸
|
|
آرزو دارم که روزی کلبه ای برپا کنم
روبرویش آبشاری
درکنارش سبزه زاری
روی ایوانش بشینم تا سحر
گفتگو با شعله های آتش زیبا کنم
پیچک راسخ بپیچد دور کاج
روزها در کار او من هاج و واج
چلچله مأوا گزیند در بهار
سر برون آرد ز لانه جوجه سار
یک خروس و چند مرغ خانگی
باقی عمرم بدور از بندگی
رنگ سقف کلبه از فرسنگها
رنگ سبز تیره و گلسنگ ها
ماهی حوضم به بالاها پرد
با خودش من را به رویاها برد
سگ نگهبانم شود من خواب ناز
نیم شب روبه نیاد سمت قاز
بوی نان روغنی بلوا کند
در دل مهمان خودش را جا کند
دفتر شعرم کنار دست من
وارهانم خویش از بن بست تن
|
نقدها و نظرات
|
خیلی ممنونم از اشاره ی شما عزیز،چقدر زیبا سروده استاد. | |
|
بسیار زیبا | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود