چهارشنبه ۲۸ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
روزی به هنگام سفر ، از قلعه ای کردم گذر
با برج و بارویی بلند ، اما پراز زخم و گزند
ازخصم و آزار زمان ، وز خشم رعد و آسمان
از آه و سوزِ سینه ها ، از ظلم ها و کینه ها
قلعه پراز اسرار بود ، صد نکته و هشداربود
از پایه تا باروی آن ، دیوار و بام و روی آن
سرشاربود از پندها ، از درد و رنج و بندها
از حیله و ترفندها ، از گریه و لبخندها
در آن فضای بی صدا ، ناگه شنیدم این ندا
از کوچه و زیوارها ، از درب و از دیوارها
کی زورمند زوردار ، دست از سر مردم بدار
واز نکته های روزگار، این نکته را منظور دار
که روزگاری پیش از این ، با ساز و برگی بیش از این
با فر و کر و خادمان ، گرز و سپاه و سازمان
گردنکشانی بی رقیب ، خونریز و پست و نانجیب
با یال و کوپال آمدند ، رقصان و خوشحال آمدند
بر استخوان ها تاختند ، تخت طلایی ساختند
میل کُلَه چون داشتند ، سرها ز تن برداشتند
تن ها به خاک انداختند ، با خون چه خوان ها ساختند
مستی چو بیش از پیش شد ، شاه ستمگر کیش شد
گردنکشی دیگر رسید ، سرها زد و تن ها درید
سلطان پیش از خویش را ، گرگ به ظاهر میش را
در کنج قصرش مات کرد ، صد دسته اقدامات کرد
آش ستم را شور ساخت ، چشمان او را کور ساخت
هم کلّه اش بر دار کرد ، هم خانه اش بر نار کرد
وقتی ظفر تکمیل شد ، امیال او تحمیل شد
شعر و شعار آغاز کرد ، آهنگِ حیلت ساز کرد
برمردمان آواز داد ، هان کاین منم سالار داد
بهر عدالت آمدم ، با صد رسالت آمدم
مأمور خوشبختی منم ، مأنوس با سختی منم
خدمت به ملت میکنم ، درمان علت میکنم
گر من شوم فرمانروا ، طفل وضعیف و بینوا
شور و شعور و روز را ، هم نان و هم نوروز را
یکباره صاحب میشوند ، غرق مواهب میشوند
تزویر چون درگیر شد ، موش حکومت شیر شد
با مکر آن دیوِ پلشت ، ملت خمار و خام گشت
مرد و زن و پیر و جوان ، در حسرتِ یک لقمه نان
در دام دیگر آمدند ، بی بار و بی بر آمدند
زین سان دوباره ملتی ، چندی به ظلم و ذلتی
سنگین گرفتار آمدند ، افسرده و خوار آمدند
با اینکه آن مکارها ، سرها بدیدند بارها
یا در میان خارها ، یا روی چوبِ دارها
غافل زمکاری دگر ، کو نقشه ها دارد به سر
کردند شه سازی ز نو، تاج وکُلَه سازی ز نو
روز از نو و روزی ز نو، ظلم و زراندوزی ز نو
این حسِّ خامِ سرخوشی ، این غفلت و این ناخوشی
این قصۀ مکرو فریب ، این داستانهای عجیب
با سلطه بر پندارها ، با تکیه بر ابزارها
درجای جای این جهان ، هم آشکارا هم نهان
تکرار گشته بارها ، تکرار گشته بارها
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و عرض ارادت ممنون لطف جنابعالی هستم جناب استکی عزیز | |
|
درود بر شما جناب فلاحی عزیز پاینده باشید | |
|
سلام جناب مزینانی عزیز سپاسگزار حضور و محبت شما هستم | |
|
سلام خانم محبوب گرامی از توجه و بزرگواری سرکار ممنونم | |
|
سلام جناب زارع عزیز از لطف همیشگی جنابعالی تشکر میکنم | |
|
درود بر جناب طهماسبی عزیز ساسگزارحضور مهربانانه جنابعالی هستم | |
|
سلام و درود بر جناب خسروانی عزیز شما لطف دارید بزرگوار | |
|
سلام بر جناب انصاری عزیز پایدار باشید دوست عزیز | |
|
با درود و عرض ارادت جناب عباسی عزیز ممنون توجه و محبت جنابعالی هستم | |
|
متشکرم جناب هداوند عزیز برقرار باشید | |
|
درود و سلام بر جناب نوری ارجمند سپاسگزار شما هستم | |
|
سپاسگزارم جناب برزگر عزیز سلامت و کامیاب باشید | |
|
سلام جناب کریمی عزیز متشکرم شما لطف دارید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
حکیمانه و زیبا بود