دوشنبه ۲۸ آبان
|
آخرین اشعار ناب سمیرا_خوشرو
|
پدر خدا وقتی پدر رو خلق کرده نوشته روی دستش پینه باشه ولی با کوهی از اندوه و غصَه دلش پاک و بدون کینه باشه تمومِ عمرشو باید بجنگه برای لقمه ی ناچیز حتّا کجا دیدی که انصافاً بجنگن یه لشکر دشمن و سربازِ تنها؟ اگر چه دائما شمشیر خورده شکایت از کسی هرگز نداره پدر تنها امیدِ بچّه هاشه همیشه شکلِ کوهی استواره پدر جز رنج و بدبختی ندیده خمیده شونه ی ماه از غمِ اون نمیدونی چه زجری می کشه که ببینه بچّهاشو هِی پریشون تو چشم بچّه ها حسرت ببینه شب و روزش میشه ابری و حیرون شبیه باد میره قلّه ی قاف که پیداشه عروسِ آرزوشون #سمیرا_خوشرو_شبنم
|
نقدها و نظرات
|
درودتان،سپاس بزرگوار🌹🌹🌹🌸🌸🌸🙏🙏 | |
|
درودتان،سپاسگزارم استاد گرامی🌹🌹🌸🌸🌸🙏🙏 | |
|
درودتان،سپاسگزارم مهربانوی من🌹🌹🌸🌸🌸🙏🙏 | |
|
درودتان،سپاسگزارم بزرگوار،برقرار باشید🌹🌹🌹🌸🌸🙏🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و غمگین بود