يکشنبه ۲ دی
پرواز شعری از لیلا
از دفتر گذر عمر نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ تير ۱۳۹۱ ۱۰:۴۴ شماره ثبت ۷۲۵۶
بازدید : ۹۳۹ | نظرات : ۵
|
|
چه می دانی تو از حالم
چه می دانی تو از جانم
دل ازردن ز احوالم
چه می دانی تو از رازم
پر پرواز من را هم
نمی دانی تو از بالم
نمی خواهم تو هم دانی
زاحوالم چه می دانی؟
گذشت ان روزگارانی
که سر می شد به این تاری
امید امد همی در دل
صدایم کرد به اسانی
امیدم گفت تو می دانی
ز تدبیرو سر انجامی
که این گونه به سر می شد
همان نور روزگارانی
ندا امد زجان و دل
رهایی را تو می خواهی
کنون مثل تو هم ابی
که در دل دارد ان ماهی
رها کردم سیاهی را
در ان شبها همه غم را
طلوع را دیدم همچون نور
همانند نگین در قو
گرفتم سهم خود را من
زاین دنیا چو بارانی
رها گشتم زمن غمها
همانگونه که می دانی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.