سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
درودبرشما
شعری بااحساس خواندم بازبانی لطیف
اما به عنوان یک غزل وشعرکلاسیک مشکلاتی هم داشت
زبان شعر تاحدودی امروزی وبه قولی بروزبود تصویرهم داشت ازجمله دراین چندبیت:
برگ سبزی بودم امّا در تکاپوی وصالش
جملگی در آتش جانسوز عشقش سوختم
سینه ام لبریز شد از جام نگاه مهربانش
لاجرم چشم را بر زمین زیر پایش دوختم
بودنش حس قشنگ زندگی را می سرود
در دلم خانه ای از عشق برایش ساختم
وبخصوص این بیت:
عاقبت همچو پرستوی مهاجر رفت و منم
عکس او را، روی دیوار جدایی آویختم
ولی بازهم هرچه تصاویرتروتازه ترباشند بهتره ازهمین دوروبرتون الهام بگیرید شعر خود زندگی است .....
دیگه اینکه باتوجه به بیت اول شعرتون هم قافیه ها وهم وزنش دچارمشکله وباید درستش کنین
ازجمله بیت اول وبیت سوم چهارم وششم وهفتم مشهوده که وزنش مشکل داره
وقافیه هاهم که مشکلش مشخصه اگه توجه کنید به بیت اولش:
آنقدر ترس از خزان را در دل خود ریختم
تا که با آن شعله های زرد پائیز آمیختم
همانطورکه می بینید آمیخت وریخت باهم هم قافیه اند وباید بقیه مصراعها راهم به همین گونه براشون قافیه سازی کنید
قافیه به زبان ساده:
به کلماتی که در انتهای هر مصراع بیایند + هم وزن باشند + در حرف آخر با هم مشترک باشند ، قافیه گفته می شود.
بنابراین مثلا دست با بست قلم باقلم سفرباحذر هم قافیه اند
وباتوجه به تعریف بالا بقیه ی قافیه هاتون مشکل دارند
فقط بیت اول واین بیت دریته قافیه اش :
عاقبت همچو پرستوی مهاجر رفت و منم
عکس او را، روی دیوار جدایی آویختم
آویخت با ریخت .و آمیخت هم قافیه شده ودرسته
اما ببینید بقیه ی بیتها کلمات باختم ساختم سوختم ودوختم ومینواختم ایناهرکدوم یه قافیه دارند ودرست نیست
مثلا به این غزل حافظ توجه کنید
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
ببینید دربیت اول
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
شکایت با حکایت کاملا بریک وزنند وچند حرف آخرشان مشترکه پس باهم هم قافیه اند وتمام مصراعهای زوج هم باهم قافیه اند
عنایت هدایت ولایت بی جنایت بدایت ورعایت قافیه های این شعرند که همه بریک وزنند ودرحروفی باهم مشترکند
وبه همین گونه باید شمارعایت می کردین درغزلتون وقافیه هاروباید درست کنید
وزن شعرتون هم مشکل داره که البته باکمی پشتکاردرست میشه استعدادتون مشخصه که بدنیست وذهنتون موسیقیایی هست برای اینکه وزن شعرها بیشتروبهتردستتون بیاد شعرو غزل کلاسیک زیاد بخونید
وبرای اینکه قالبها واوازن روبهتربشناسید کتاب آرایه های ادبی وقافیه وعروض سوم دبیرستان انسانی رو می توانید مطالعه کنید که بازبانی ساده همه چیزراتوضیح داده ...
ومطمانا با کمی ویرایش شعرتون بهترخواهدشد
وزن شسعرتون فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن هست ووزنی روان ومشهوره وباید تمام شعرتون روبرهمین اساس درست کنید
موفق باشید وببخشید جسارتم روبرادربزرگوارم