جمعه ۷ دی
عشق بچگی شعری از سام کامیار
از دفتر عاشقانه های من نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷ ۲۳:۲۹ شماره ثبت ۷۱۸۵۶
بازدید : ۹۳۷ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب سام کامیار
|
هنوزم آخر هر سال...
دل بهونه اًتو میگیره...
میره بازار قدیمی...
ماهی قرمز میگیره...
یادمه ماهی رو جفتی...
میخریدیم عاشقونه...
با صدای خنده هامون...
می دویدیم سمت خونه...
عاشقونه بچه بودیم...
غم مون مردن ماهی...
چقدر عاشقونه رد شد...
روزامون سمت سیاهی...
دلمون به عیدی خوش بود...
چشممون به دست بابا...
عیدی هامونو میذاشتیم...
همیشه لای کتابا...
خونه ی مادر بزرگ و...
پر شور و حال و خنده...
توی بازیای کوچه...
من و تو باهم برنده...
پیک و اون مشقای زوری...
خستگی های شبونه...
چقدر اون روزا رو گفتیم...
کاش نره بازم بمونه...
اون روزا رفت تهی شد...
تو که با خاطره رفتی...
تو که رفتن قسمتت بود...
کاش یه روزی برمیگشتی...
آخه بی تو این بهارا...
بوی پائیزی رو میده...
دل این بچه ی عاشق...
واسه عشق تو تپیده....
حالا از اون روزا حتی...
عیدی هاشم نمیگیریم...
پای تنگ ماهی هامون...
دیگه حتی نمیشینیم...
|
نقدها و نظرات
|
درود،سپاس گذارم جاوید بمانید | |
|
درود سپاسگذارم جاوید بمانید | |
|
عرض ادب استاد گرامی،خواهش میکنم شما تاج سر هستید،عذر خواهی از بنده که سعادت ندارم به پیج شما سر بزنم،جاوید بمانید | |
|
درود،سپاس گذارم جاوید بمانید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیبا بود