گفتی که مرا همیشه می خوانی
با شعرِ منی که حسّ ِ خوبی ؟ ها ؟!
گفتی که عجیب لهجه ات خوب است
تو عاشقِ شرْوه ی جنوبی ؟ ها ؟!
••
هی تو که حریفِ جنگ و میدانی
تسلیم نه می شوی ،نه می جنگی
جبراست ، بمیر یا بمیرانم
یا رومیِ روم و یا فقط زنگی
هااا، زنگیِ مستِ مستِ در من ،گیج
تا تیغِ لبت رسیده ام عریان
من حمزه ی سینه چاک و جان دادَه ات
«هندِه» ،جگرم ... تو ... گوی و این میدان
جانم ،دل و سینه ام ،لبانم هم
از دست ِ تو می کِشد به خاکستر
آتش که گرفت اختیاری نیست
هم خشک ِ مرا بسوزی و هم تَر
دلبسته ی خوشه ام ،که خواهد خورد
با گردشِ بادها ،تکان ...هی هی
دل تویِ دلم ،ببین که دیگر نیست
دل می دهی ام؟ بگو کجا؟ پس کی؟
من بغض شدم ،شکسته تر باشم
تا پُر شَوم از تو ،توی روزن هام
نه « گنج، به رنج هم میسّر نیست»
هر بار ، شدم به کام دشمن هام
••
ای کاش که با تو ،خوشه می سوزانْد
یک دخترِ پا برهنه و عاصی
خرماپَزِ تیر و ظهرِ نخلستان
این شاعرِ گرم و بندرعبّاسی
# سارا سلماسی
۹۷/۱۰/۲۷
درودبانوی عزیزم
مثل همیشه زیباست