جمعه ۲ آذر
مرگ احساس شعری از مهدی تنهائی
از دفتر شب های مهتابی نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷ ۰۳:۱۲ شماره ثبت ۷۰۰۱۴
بازدید : ۴۷۰ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب مهدی تنهائی
|
#م_ت_
چه عجیب است غروب خورشید؛ سخت دلگیر کند...
لحظه ای هست که یکباره غمی می آید...
بی محابا، بی رحم...
و تو می بینی که غم...
خیمه بر دل زده است...
ودر این بین که اگر تکیه کنی بر دل سنگ...که غریب با تو و احساس تو هست...
آخر کار تو باید بروی....
ماندنت بی معناست...
روز گاریست عجیب...
مرگ احساس تو پایان همه بودن هاست...
و تو باید بروی...
ماندنت بی معناست...
#م_ت_
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاسگزارم جناب استکی عزیز | |
|
سپاسگزارم جناب عباسی عزیز | |
|
سپاسگزارم بانو محبوب عزیز | |
|
سپاس جناب دکتر بخارائی عزیز | |
|
سپاس جناب طهماسبی دوست عزیز و با وفا | |
|
سپاس جناب شیاسی عزی | |
|
درود و سپاس از لطف شما بانو طاهری عزیز | |
|
سپاس مهرتان بانو یوسفی عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود