جمعه ۷ دی
رویای زندانی شعری از پژمان بدری
از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ۱۲:۳۹ شماره ثبت ۶۹۶۶۳
بازدید : ۶۴۸ | نظرات : ۲۰
|
آخرین اشعار ناب پژمان بدری
|
اوراق تر از انزوا
سربارِ لباس هایم
پشتِ پنجره
"هااااا" می کنم شیشه را
با انگشتی که،
مُبَدل به،
قلم می شود
واژگانِ پَکَر،
می نویسند
برنگرد
جاده ی دلم
مه اندود و
سرد شده
شیون،بی فایده
دنیا
مرثیه ی درد شده
بچه غمی
که در روزگار ما
پا گرفت
بخدا
از آب و گِل در آمده
مرد شده
مرد شد
مرد ش
چنان
تبِ تشویش دارم
کلمات هم
آب می روند
مرد
برای دود کردنِ
اندوهش
سیگار می کشد
سیگار می کش
سیگار می ک
سیگار می
سیگار م
از من
استعمال می کند،،سیگار
سیگا
سیگ
سی
س
لعنت
پاکتِ سیگارم
عقیم شد
سیگار ندارد
آآآآآه
چه بیچاره ایم
رویایِ من و تو ما شدن ها
مثلِ رویایِ زندانی،
که سلولش
میله و دیوار ندارد
ندارد...
ندار...
ندا...
ند...
ن...
...!
#رویای_زندانی
#پژمان_بدری
|
نقدها و نظرات
|
سلام جناب طهماسبی کامتان شیرکاکائویی | |
|
سلام دلنشین ترین سپاس از وجودت | |
|
سلام رفیق چه فروتنانه کلامت را به این کلبه ی درویشی هدیه میکنی | |
|
سلام رفیق دوستت داریم ویژه | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیبا بود
مبین مشکلات جامعه