سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        رستن

        شعری از

        علیرضا کافیان

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۷ ۲۱:۳۰ شماره ثبت ۶۹۵۶۱
          بازدید : ۷۳۷   |    نظرات : ۲۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا کافیان

        و این‌گونه
                      به شک درآمدم؛
        دره‌ای بس عمیق
        که دهشت بی‌بازگشتی
        همه‌ی خود را هاشور می‌زد
        اما
        جسارت
                    جلودارش بود.
        پیل‌تنانه، هرگز؛
        تنها به امید سیلی که برکند
        و آخرین رسوب‌های تردید
        آبرفتی شود
        به روییدن خار و گل.
        من
        جاماندن‌ها را به سکوت اشاره داده‌ام
        خویشتن را بر خیش
                                 و چکمه‌های بی‌سرباز
        آواز دادم احشام را
        که خویشاوندیشان
                               در غربت اندیشه پنهان بود.
        دست زنی که لطافت خورشید است
                                                   -چه از سر اجبار-
        آهنگِ دیدن را
        به ترانه‌ای سروده است
                                    به گشودن
                                                  بی‌تکرار.
        ۹۷/۰۸/۰۲
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۷ ۲۲:۳۶
        درود گرامي
        زيبا و جالب بود خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کافیان
        علیرضا کافیان
        يکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۷ ۲۳:۴۵
        درود استاد گرامی
        بزرگوارین خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۰۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        امین شجاعی
        سه شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷ ۱۲:۱۲
        سلام بر علیرضای عزیز

        شعر شما رو چند بار خوندم
        بدون تعارف برخلاف برخی نوشته ها اسم شعر رو بر این اثر شما می گذارم
        قواعد و اصول در آن تا حدودی رعایت شده
        اما به نظر من چند نکته وجود داشت که خدمت تو دوست عزیز عرض میکنم
        چه در تصویر و چه در محتوا

        در بند اول
        و این‌گونه(*****)
        به شک درآمدم؛(نسبت فعل درآمدم به شک ایراد تالیف دارد ای کاش می گفتید به شک افتادم)
        دره‌ای بس عمیق
        که دهشت بی‌بازگشتی(اگر دهشت منظور سرگشتگی باشد)
        همه‌ی خود را هاشور می‌زد(ترکیبات خوبی بکار بردید اما مخاطب همچنان منتظر آن گونه ای است که شمارا به شک انداخته و آیا سرگشتگی بی بازگشت خودش را هاشور می زند؟ منظور چیست؟)
        اما
        جسارت(کدام جسارت؟ جسارت در چه چیزی؟؟؟)
        جلودارش بود.(جلودار هاشور زدنش؟ پس چرا از فعل می زد استفاده میکنیم؟)
        ایراد بزرگی در رساندن محتوا در این بند دیده میشود که برای فهمیدن منظور شاعر ادامه میدهیم
        در بند دوم
        پیل‌تنانه، هرگز؛
        تنها به امید سیلی که برکند
        و آخرین رسوب‌های تردید
        آبرفتی شود
        به روییدن خار و گل.(بند خوبیست و محتوا مشخص)
        در بند بعد
        من
        جاماندن‌ها را به سکوت اشاره داده‌ام(جاماندن ها خودش فعل است چگونه در جایگاه فاعل قرار می گیرد این سطر ضعف نگارش دارد اگر منظور شاعر جامانده ها است که بهتر است از همین واژه استفاده کند)
        خویشتن را بر خیش(اگر خیش منظور لباس و قبا باشد معلوم نیست که خویشتن بر خیش چه شد؟ یعنی فعل کجا رفت؟)
        و چکمه‌های بی‌سرباز(مطابق بند قبلی فعل ندارد)
        آواز دادم احشام را(منظور از آواز دادن احشام چیست؟ نسبت فعل دادن به آواز ضعف تالیف است)
        که خویشاوندیشان(احشام خود سوم شخص است و نیاز به ضمیر متصل اِشان به خویشاوند نیشت اینجا ضعف نگارش دارد)
        در غربت اندیشه پنهان بود.
        این بند به لحاظ محتوایی نامشخص است
        و بند آخر
        دست زنی که لطافت خورشید است
        -چه از سر اجبار-(صحبت از صفتی خوب چرا از سر اجبار؟ در هیچ کجا صفت خوب داشتن اجباری نیست)
        آهنگِ دیدن را
        به ترانه‌ای سروده است(محتوا نا مشخص)
        به گشودن(به کدام گشودن)
        بی‌تکرار.(کدام تکرار)

        و در انتها همچنان خواننده به این نکته فکر می کند که به کدام گونه شاعر به شک افتاد که شروع به نوشتن کرد

        امید که جسارت بنده رو می بخشید
        پایدار باشید

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کافیان
        علیرضا کافیان
        چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ۲۳:۰۱
        درود و سپاس بی‌پایان از لطف بزرگی که داشتید و فرصتی که برای بنده‌ی کوچک صرف کردید.
        برخی نکاتی که اشاره فرمودید باید اصلاح کنم و از این بابت بسیار سپاسگزارم. برخی نکات به دلیل آن‌که مفهوم و معنی جملات پنهان مانده و هرچند بر اساس ظاهر معنا حق با شماست، اما برهم خوردن آن ترکیب باعث از دست رفتن مفهوم اصلی می‌شود را اجازه بفرمائید به همین صورت نگه دارم؛ مانند جاماندن یا هاشور و تعدادی دیگر. درواقع کمی سورئال و فراواقعی گفته شده و برخی واژه‌ها نماد یک چیز دیگر.
        در پایان سپاس خالصانه‌ی من را بابت راهنمایی و کمکی که فرمودید پذیرا باشید.
        ارادتمندم. خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۰۸
        خندانک
        کبری یوسفی
        يکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۷ ۰۸:۳۶
        سلام بزرگواد
        درود هااااااا برشما
        در پناه حق خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کافیان
        علیرضا کافیان
        يکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۷ ۰۹:۳۹
        درود بانوی بزرگوار
        سپاستان خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۰۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        همایون طهماسبی (شوکران)
        يکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۷ ۱۴:۵۸
        درودتان جناب کافیان عزیز
        بسیار زیباااااااااا
        قلمتان جاری
        خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کافیان
        علیرضا کافیان
        يکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۷ ۱۷:۱۳
        درود استاد بزرگوار
        سپاس از لطفتان خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۰۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مجید شیاسی  مجید
        يکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۷ ۲۱:۱۴
        سلام درود برشما
        علیرضا کافیان
        علیرضا کافیان
        يکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۷ ۲۲:۲۰
        درود جناب شیاسی گرامی خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۰۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش اسفندیاری
        چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ۲۱:۱۴
        درود و احسنت.....نگارش شعر آنهم شعر احساسی ، جسارت میخواهد ....از اینکه جسورید خرسندم...
        نقد استادانه جناب شجاعی هم بزیبایی شعرتان هست ،
        درس استاد به شاگرد از روی مهر است و علاقه ....
        امید که بیاموزم از محضرت و بیاموزی از محضر اساتید ناب

        در پناه حق پایدار باشی خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کافیان
        علیرضا کافیان
        چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ۲۳:۰۳
        درود جناب اسفندیاری گرامی. سپاس از لطف شما خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۰۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا کافیان
        علیرضا کافیان
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۵۶
        درود بر شما خندانک
        مهتاب ایزدسرشت (مه)
        چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ۲۱:۱۸
        خندانک
        علیرضا کافیان
        علیرضا کافیان
        چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ۲۳:۰۳
        درود خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۰۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۰۸
        خندانک
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۰۸
        خندانک
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۰۸
        خندانک
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۰۹
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3