سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        محنت و نزهت

        شعری از

        محمدجلال ژاله(پری افسرده)

        از دفتر حذفیات نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۷ ۱۵:۳۴ شماره ثبت ۶۸۸۶۳
          بازدید : ۷۲۱   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمدجلال ژاله(پری افسرده)


        محنت و نزهتمحنت و نزهت
        یک روزی پر از بی تابی  رفتم به زیر بارانی 
        با چتر سیاهی  می نگریستم به آسمانی ابری
        بر روی خط های سفیدی مابین خیابانی
         می گریستم از فقیری و از نداری …
        من جوان بودم و بود جوانی از من به دور
        من ندار بودم و بود دارایی از من به دور 
        باز اشک می ریختم که من بودم و بود
         دردی از بی بهاری از این دل و از این جوانی …
        نه دل بهار شد نه این جوانی، فقط ماندم در این سیاهی..
        من در این خیابان و در امتداد خطوط سفیدی
        در این سرما و در این بیچارگی در مسیری
        به راهی زیر بارانی مانده ام بی امیدی ...
         و تو در خانه پدری بی آلایش در خوابی آرامی ..
        تا ز خواب و خورت نیفتی، زیبایی نبینی
        گر آینه آلوده را نشویی دل را آشکارا نمی بینی
         قلب من می ترسد از شکوفه های بهاری
        از ابر های بارانی و خواب های رویایی
        چون که من بوده ام در حسرت و نگرانی
        کاین می سازد از من مغروری ارغوانی
        زان سبب که افتد بهاری، ناگهانی 
        خموش می شود این پاکی و این جوانی
         آن هنگام می سازد زین دل، دلداری افیونی
        ز این دگرش آگاهم با این جوانی
        گویم که تو چرا اینگونه مانده در خوابی
        می گویم با این دل که، در مانده در خوابی
        دل، گرچه ابری و بی بارانی ولی
        توانی شبنم شوی و همیشه جاوید بمانی
        ناگه ز غفلت نشوی در این فلک دوستاقی
        زیرا که این خاک ها بیدارند و خواهند تو را به جوانی
        نکندت که در این گلزار بی انتها  پژمرده گشته باشی
        در این راه پر پیچ و خم شیدا گشته باشی
        در این خواب دروغین رویاها را بافته باشی
        هرگز مبادا غم های دل را یک به یک بشماری
        گر این محنت در کار نباشد، نماند در کار نزهتی که خواهی
        چشم را بی خواب نگه داشته ای و بیداری
        دل را چگونه خواهی بیدار در این سیاهی
        اگر عشق را به زیبایی نشناسی …
        نویسنده: #جلال_ژاله
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        کبری یوسفی
        سه شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷ ۱۴:۴۲
        درود برشما
        بسیار زیبا سروده اید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدجلال ژاله(پری افسرده)
        محمدجلال ژاله(پری افسرده)
        سه شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷ ۲۰:۰۵
        سپاستان خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        همایون طهماسبی (شوکران)
        سه شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷ ۱۵:۲۹
        درودتان جناب ژاله
        زیبااااااااااااااااااااااا
        خندانک خندانک خندانک
        محمدجلال ژاله(پری افسرده)
        محمدجلال ژاله(پری افسرده)
        سه شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷ ۲۰:۰۵
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷ ۱۹:۴۲
        خندانک خندانک خندانک
        محمدجلال ژاله(پری افسرده)
        محمدجلال ژاله(پری افسرده)
        سه شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷ ۲۲:۳۷
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید فلاحی
        پنجشنبه ۱ آذر ۱۳۹۷ ۰۳:۰۹
        درود و صد درود
        پاینده و زیبنده باد قلمتان
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5