این آواز در حال و هوایی منسوب به ساقی نامه خوانده شده که تقدیم می کنم به دوست و همراه اعضای خوب شعر ناب استاد حامد زرین قلمی
لینک آواز بدین شرح است :
مثال زلف یار اینجا، نمی گیرم قرار اینجا
نمی گیرم قرار اینجا، مثال زلف یاراینجا
سرِ نا سازگاری گو بنا سازد فلک با ما
نداند سازگار آید مرا ناسازگار اینجا
ندارم شکوه ای هرگز شکایت کی کنم حاشا
نه از درماندن ِ بخت و نه چرخ روزگار اینجا
زشاخ عمر هم گاهی اگر برگی فرو افتد
امیدی میدهد شاید که با ز آید بهار اینجا
حریفا در شکارِ دل به دام و دانه کی حاجت
که صد لبیک میگوید به صیادش شکار اینجا
اگر از بندِ هر زلفی به سامانی رسیدی، من
به هربندی که می پیچم ، شوم بی بند و بار اینجا
به وصلش هان چه می پویی که آیی در کنار او را
به هریک گام، ده چندان شوی زو برکنار اینجا
طلب کردن در این منزل نه کامی میکند حاصل
شود سلطان گدایی که ندارد انتظار اینجا
اگر از کاسه ی مستی ، خماری بود تقدیرت
دوصد نفرین شرابی را که می دزدد خمار اینجا
غلط گفتند ، مجنونی ، نه رسم عاشقی بوده
ندانستند، لیلایی ، ندارد افتخار اینجا
زبانی نیست تا گوید به بلبل کندر این گلشن
چه رشکی میبرد گُل بر مقام و حالِ خار اینجا
بنارم چشم عاشق را که می بیند جمالی را
از اول بی هنر بودست معشوق و نگار اینجا
زبس که روی زشتی را به زیبایی بدل کرده
هر آیینه به مشتاقی رَوَد سوی غبار اینجا
به صدق و راستی جانا برایت نکته ای گفتم
به خط کج نوشتم تا بماند یادگار اینجا
کجا نامش نهی عاشق ، کسی کز فرط ناکامی
چنان طفلی بیفتاده به حال احتضار اینجا
مخوانش عشق را دیگر در این تعبیر بی سامان
نه کار عاشقی باشد ، غم و احوال زار اینجا
نه گر فرهاد برگردد گذارش سوی کوه افتد
نه گر حلاج باز آید رود بالای دار اینجا
رها باید شدن حامد از این تزویرِ یک رنگی
قلم زرین اگر باشد نمی آید به کار اینجا
حامد زرین قلمی
1/2/91
آواز از : محمد جهانگیری 1391/02/29