بلکه برگردی
متشکّرم از اینکه روزی، عاشقم کردی
از پیش من رفتی که خیلی زود برگردی
روزی به من گفتی که "خیلی دوستت دارم"
گر باورت کردم ، ندانستم که نامردی!
هر چند، باید زود تر دریافت می کردم
پیغام بوسی گرم و لب هایی به آن سردی!
البته فهمیدم ، نفهمیدن دروغین بود!!
شاید به من یک بار دیگر، رو می آوَردی!
از تو چه پنهان باز هم من دوستت دارم!
با اینکه محصولی ندارد عشق، جز دردی!
آغوش من سردست، می دانم که میدانی
خالی ست تا روزی که شاید باز، بر گردی!
با خود نبردی عکس هایت را، یقین دارم؛
عمداً ، مرا با خاطراتی خوش، رها کردی!!
اصلاً شکایت نیست، این شعری که میگویم
گفتم، بدانی بر سر این دل، چه آوردی؟!
تنها نصیبم، درد بود، اما چه شیرین بود!!
باکی ندارم از سیه روزی و رو زردی!
رو راستی این روزها جُرم است، می دانی؟
در چشم من این جُرم خوشتر تا که نامردی!
عمری برایت، دل خوشی ها آرزو کردم
امّا دلیلش چیست این اندازه خونسردی؟!!
با مرگ من، شاید به پایان آید این کابوس
هذیان و بی خوابی، پس از یک عمر،شبگردی!
97/08/14 مرتکب شدم #خلو_دخو
#رضـــــازمانیـــــاݩقوژدی
غزلي ناب و زيباست