هم....زبون
اونی که می شینه توی بالکن
بعد آسمونو می کشه پایین
بعدش یه دیوار پر از خاشاک
تاریک تر از اون ور پرچین
* * *
اونی که یک آئینه دنیا رو
توو سینۀ یک غنچه میکاره
وقتی قلم در دست می گیره
یک سینه سرخ، آواز می باره
* * *
اونی که لبخندش پر از درده
دنیای گرمش ساکت و سرده
بارون ریز عصر پاییزی
چشماشو خیلی دیدنی کرده
* * *
اون که سفیدی ها سیاش کرده
بی دردیا، درد آشناش کرده
از توی قاب پنجره ماهش
با چشمای بسته نیگاش کرده
* * *
اون که تو رو میخواد ولی دیره
مرگش رو در آغوش می گیره
هرشب میون فال فنجونش
فـریـاد و بـوق و جـیـغ آژیـــــره
* * *
اونی که اسمش مرده، مرده، مرد!
انگار دلش پر درده، درده، درد!
چشماش شبیه پنجره خیسه
لبخند گرمش، سرده، سرده، سرد!
* * *
یک لحظه فک کن جای اون باشی
دنبال عشق و آب و دون باشی
فک کن که تحویلت نمی گیرن
مثل یه سال بد شگون باشی
تنهای تنها، با خودت هم قهر
تمثیلی از عشق و جنون باشی
دنیا و آدمها نمی خوانت
گر چه با اونا مهربون باشی
اما دلت با این همه قرصه
حتی اگه بی هم زبون باشی
چون که یکی هس که دوست داره
می خواد که تنها مال اون باشی
۹۷/۰۲/۰۷ مرتکب شدم...《خلو دخو 》
#رضـــــازمانیـــــاݩقوژدی