« سِر حقيقت »
اي پسر گر فطرتت5،از خواب خود بيدار شد
سينه ات ، گنجينه ي اسرار هـر اسرار شد
هر كس از دوران به گنج با صفايت پي بِـبُرد
گنج علمش، شهرت هر كوچه و بازار شد
اي پسر از گنج بيداريت اگر كس بهره بُرد
بهـره از گنج تو برد و گنج آن بسيار شد
راه گنج علم جستن بر همين دستور بود
از قديم اين راه گنجش،بر همين دستار شد
اي پسر از نفس سركش،بر حذر باش و بترس
نفسِ تو در علم سنجش،گرگ آدمخوار شد
هر كه از سِـر حقيقت ، آگه و بينا بُوَد
در حقيقت ، مركز تقليد هر گفتار شد
هر كه با دلدار خود ، پيمان دلداري بـبست
مَحرم اسرار پيمانِ همان دلدار شد
هركه بر شب زنده داري،ديده اش را باز كرد
ناگهان از خواب غفلت، ديده اش بيدار شد
غفلت از خود دور كن،كز خواب غفلت كي توان
آدم از خوابِ گران6 بچگي بيدار شد
هوشياري و طريق رندي7 و فرزانگي
در كسي باشد كه از خواب گران بيدار شد
غفلت اندر كارها منما پسر ، غفلت بدس
هر كه با غفلت بُوَد ، چون مردم بدكار شد
دقت اندر كار خود بنما ، كه دقت لازمس
كار با دقت ، به نفع صاحبان كار شد
آدم اندر كار خود ، گر دقت و سنجش كند
آن به دقت مي توان،در كار خود هشيار شد
هر زباني كآن به علم و معرفت گويا بُوَد
معرفت را زنده كرد و عالم هشيار شد
بايدت علم و ادب باشد به وقت صحبتـت
صحبت از علم و ادب، لايق به هر گفتار شد
هر كه با جور و جفاي مردمِ ابله بـساخت
شخص عالي قدر شد،در كار خود هشيار شد
هركه جهل و خودپسندي را زِ خود زايل2نكرد
جهل شيطاني ، به جاي عقل او انبار شد
سِـر حكمت را زِ اول بر كسي نـسپرده اند
خود سري كردن،در اين ره شيوه ي كفّار شد
اي حكيم از حكمت خلاق، نـتوان دَم زدن
در رديف علم و حكمت،گُل رديف خار شد
اي برادر ، نيّت شيطاني اندر كار حق
در طريق علم حق ، آن نيتـت انكار شد
نيت سود خودت ، در مال مردم گر كني
بر زيان ديگران بـنموده اي ، آزار شد
غِش و تزوير و دغل،در كارها هر كس بكرد
عاقبت رسوايي اش ، ثابت به هر بازار شد
مرد صاف و ساده را ديدم كه با نيات خير
كار خيرش ، مركز معيار هـر گفتار شد
مرد صاحب دل نـبندد ،راه را بـر كار خير
راه بستن كار زشتِ مردم غدّار3 شد
روزگار پيـش ، در تاتار و مُلك زنگبار4
بد نـمودند ، بد به نام ملت تاتار5 شد
مردمان بدكار و بد رفتار بودن دور نوح(ع)
نوح(ع) نفرين كرد ، دورش فاقد از ديّار شد
نام مصر بين و علوم يوسف(ع) اندر خاك مصر
شد سبب بر خاكشان تا ملتـش هشيار شد
آهِ مظلومان عالم ، خرمنِ ظالم بـسوخت
حكم حق در سطح عالم ،بر همين معيار شد
نيت آزادي كورش6 ، در آن شهر و ديار
حكم آزادي شد و كورش چه خوش گفتار شد
كورش اندر مصر گفت: از بهر كار كارگر
كارگر را مزد بايد ، هـر كجا در كار شد
كوفيان را بـنگريد ، آن مردم دور از خدا
خدعه7 بر مسلم8 نمودن،كارشان دشوار شد
بي گنه كشتن حسين(ع) را كوفيان و شاميان
خاك بر فرق جهان و عالمي زين كار شد
اصغري مي داشت، طفلي بود در شش ماهگي
آن هدف بـر تيـرِ آن قوم جفا كردار شد
آن عليِ اصغرش را بي گنه تيـرش زدند
اين شهيد راه حق ، از دست آن كفار شد
آن عليِ اكبرش را كشتن آخر كوفيان
پيكرش صد پاره از شمشير آن اشرار شد
حضرت عباس(ع)، علمدار و سپهدار حسين(ع)
آن شجاعت پيشه ، آخر كشته در پيكار شد
اين چه ظلمي بود بر ذريه ي پاك رسول(ص)
از جفاي آن يزيد و شمر بد كردار شد
آتشـي افـروختن در خيمه گاه اهل دين
كز شرار آتشـش ، زين العباد(ع) بيمار شد
داد از آن ظلمي ، كه از آل بني سفيانيان
ظلم بر آل علي(ع) زآن مردمِ خونخوار شد
اي پسر ، از آهِ مردان حقيقت رو بـترس
آهِ مردان حقيقت ، ابـر آتش بار شد
جان من حرف حقيقت،در جهان هركس كه زد
همچو منصور2 از حقيقت ،بر فراز دار شد
اي خدا اين نطق من،در پيش لطفت رد مباد
گر كه رد شد،نطق من بيهوده در گفتار شد
اي خوشا آنان كه هركار نكوشان معنوي است
هر چه كار معنوي بُد ، زينت گفتار شد
كار هر كس ناقص و بيهوده و بي معنوي است
كار بي معناي او ، فرسوده و دشوار شد
هر كه گفتارش نكو و نيتـش پاكـي بُوَد
نيتـش پاك است ودر ملت چه خوش رفتار شد
هر كه با جور و دغل ،در مال ملت مي چرد
آن دغل كار است و بر ملت همين سربار شد
آنكه در ملت چريد و خوش خور و بي كار بود
آن نفر يك تنبل و يك مُفتخور و بي عار3 شد
هر كه بر افتاده طبعي ،خلق را دعوت نمود
شايدش آن قابل ، بخشايـش غفّار شد
هر كه با كار نكو و كار رحماني بساخت
پوشـشي بر عيبهايـش ، لطفي از ستّار شد
هر كه شد بر كار خير و كار نيكو معتقد
كار آن مشهـور خيـر مرد نيكوكار شد
رسم كار نيك و نيكان ، بر همين معيار بود
از قديم هر كار نيكي ،بر همين معيار شد
اي حسن،گر شافعت باشد حسين(ع) روز جزا
منزلت فردوس اعلي4 ، جنّت النهار شد
٭٭٭
5- سرشت 6- سنگين 7- زيركي
1- نادان 2- رونده – دگرگون شونده 3- بي وفا - پيمان شكن 4- ساحل شرقي آفريقا 5- قوم مغول 6- كورش كبير مؤسس سلسله هخامنشي 7- فريب – نيرنگ 8- فرستاده امام حسين(ع) به كوفه
1- نسل 2- منصور حلاج 3- بي درد- بي ننگ 4- بهشت برين