يکشنبه ۲ دی
هستی که نیست شعری از نوید شیروانی
از دفتر بهار نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۷ ۲۳:۲۲ شماره ثبت ۶۶۷۴۱
بازدید : ۵۳۴ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب نوید شیروانی
|
در این سکوت خلوت خالی معروف
دیوانه ی آزادی
و نجاتم
آزادی تنها شدن در نجوم
و نجات از پی بردن
دیگران به مکنونات من
خاکی ترینم
به خدمتت
خلاصه خسته
نیستم شاید شبیه
سرانجامی عاشقانه
ریشه ای
خوابیده در تیرگی های زمین
با تو
زیبا شده بود تازه
تازه داشت معنا طعم
محبت های دستی محو
مهیا که بود هیچ
در پی خاطرات حیف
یکی یکی
پی در پی
دیگر باز نخواهند گشت
هرجا را هم گشت
رد پایی در برف
شدی گم سال های سرد
از دست دور این قدر
که قبر ریشه ها را
زمان تولدشان کنده اند
زندگی اما پیش از این
که بدانم
نمی تواند ذره ای حتا از پس ات
بر بیاید
رفتنی بودنش را ثابت
در خود داشت
زیباترین لحظات
در پی روشنی معلق در جایی
که باید کاغذ شاید
اگر نبینمش همچنان دوباره
دوباره
و دوباره
تنها خود تویی مطمئنم
اگر نبودم هنوز
در من یک نور
یک نور درخشان مستمر
پیاپی نزدیک در فاصله
هزار و چهارصد سال نوری
سه سال کمتر
در عمق ذراتم
به اصالت صلح بی غروبی سبز
در انتظار نشانم دادن
شگفت انگیز ترین
گلهای آفتابگردان
نزدیکترین لحظات به بنفش بکر کهکشان
و غروب های ابری آبی
یا قرمز نقش بر آب
روی بوم نقاشی
به دست کودکی در
یک نمایشگاه نمی کشاند
که نشانم دهد به
چشم نقاشی باغبان در پی امکان
که تو
آگاهی از زندگی دوباره اش
و حالا پشت شیشه نشسته نبودی
که بخوانی ام عین باران .
۹۷/۵/۸
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما