ها بعله

پرسید که بیماری؟ گفتیم که ها بعله
یک بوسه عنایت کن شاید که شفا... بعله

در محضرِ درویشان اندازه رعایت کن
ما بی سروسامانیم نه بی سروپا...! بعله

این پینه ی پیشانی روزی دهِ دندان است
ما پیرِ خراباتیم اما به خفا... بعله

در کارگهِ خلقت چون آخرِ صف بودیم
ته مانده ی آپشن ها افتاد به ما بعله

گویند خدا یکی... دلدار یکی ، یکی
چون جای نمی گیرد در سینه دوتا بعله

پرسید که تب داری؟ گفتیم که ها بعله
آغوش عنایت کن، الوعده وفا... بعله

فرمود دعا کن تا شاید که خدا عَقلی...
گفتیم که محتاجیم عمری به دعا بعله

*************

ز دستِ بخت سیاهم

به روزگارِ جوانی

به جای باده ی خوشرنگ، جام سَم خوردم

بیا اجل که تو را چشم به راهم...

-به جان مادر خوبم-

ببین قسم خوردم!

 

مهدی صادقی مود