امشب دوباره با خیالت چشمانم را خواب می برد...می برد به دنیای خیال تو...به دنیای پر از خاطره های با تو بودنم...
دوست دارم باز هم با نوازش دست هایت آرام بگیرم...
و مثل ستاره ای در آسمان دلت بدرخشم
بیا و با آمدنت عشقت را در روح و جان من بیافکن
و با آتش عشقت روح مرا صیقل ده
لحظه ای در کنارم بنشین....
تا باهم چشمک زدن ستاره ها را نظاره گر باشیم...
خودت نیستی ولی هر لحظه یاد تو طوفانی به راه می اندازد در دل پر از اندوه من...
ببین... هنوز هم عطر تن تو در اتاق دلم می پیچد.
عطر تنت مرا مثل پروانه ای بیقرار شهد وجودت می کند...
# زهرا میرزایی
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
درودبرشما
دلنوشته ی زیبایی بود