چهارشنبه ۲۸ آذر
زن سبزه شعری از داوود بنی خلف
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۷ ۱۰:۱۲ شماره ثبت ۶۵۸۳۴
بازدید : ۶۵۹۱ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب داوود بنی خلف
|
ای امان از دختران پوست سبزه
بلاهای دل فریب و مرد قبضه
کشیده سبز چشم و لب یاقوت اناری
دلیل مستی و شعر بی بند و باری
یاقوت لبان و مو بلند و کهربایی
به راستی اینان اولند در دلربایی
به حق گویم که اشرفند و پر مال
عجیبند این فرشته های بی بال
به زیر اسمان حق اینان دل فریبند
به ذات خود شر و سبز و عجیبند
شر هستند اینان شر قلبهای بیمار
نبود قبلا ایچنین فرشته های بیکار!
خدا اورد سوی مردان خوی سبزه
بیاورد ان فرشته های چشم سبزه
به دستان انها نقره همچون طلا کرد
به این کارش خدا، این نعمت را بلا کرد
چرا خدا آورده این زنهای زشت رو؟!
اردک زشتند ولی برای ما شدند قو!؟
به هر لباسی تن دهند هم دل فریباست
براستی پوست سبزه سخت زیباست
ندیدم من جز کمی از دور، اندکی رو
بجز چشم و قد و مو و اندکی بو
ولی چنینم که دیدم شدم چون ماست
به قامت راست گشتمو دلم خواست!
کمان و لب فقط در پوست سبزه
سبز چشم کرده این دل بیمار، قبضه
لبان قرمز و خط و آن چال گونه
ندارند سبزه ها به مانندی،مثل و نمونه
زنم زیباست و سفید برف و طلایی
به شعر هم ای زن سبزه بر ما بلایی
که اکنون که زنم شعر سبزه خواند
از امروز شاعر به اندر پشت در ماند
ولی شعرست دیگر دیدمش خواب
زن سبزه فرود امد و مردی را کرد بی تاب
به چشم خود بدیدم ان مرد بی تاب
به او گفتم کنون چه دیدی در خواب!؟
به من گفت از خدا من خواستمش مال
بداد او یک فرشته سبزه چشم، بی بال
به یکهو از ترس از خواب جستم از جا
خدا خواست که فقط خواب بود و رویا
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.