چهارشنبه ۷ آذر
ولی شعری از رضا محمدی (شب افروز)
از دفتر ناز نگاه نوع شعر
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۱ ۲۱:۵۵ شماره ثبت ۶۵۵۲
بازدید : ۱۵۷۶ | نظرات : ۱۵
|
دفاتر شعر رضا محمدی (شب افروز)
آخرین اشعار ناب رضا محمدی (شب افروز)
|
دوش درس هنر دلبر ما بود ولي
زاهدي گفت که این گونه خطا بود ، ولي
كار ما را نتوان گفت به بيهوده شدن
آري آري كه نگاهي به خدا بود ، ولي
اهل عرفان ، به هنر مندي ما غبطه خورد
جالب اين جاست كه عرفان چو گدا بود ، ولي
هركسي حرف خودش ميزد و مي گفت بلي
هر سخن واضح و بي شرم و حيا بود ، ولي
دل من مست هنر مندي جام لب او
به خدا شهد لبش همچو دوا بود ، ولي
ذكر و تسبيح و نماز و هنر زهد و ريا
در نگاه همه بي قدر و بها بود ، ولي
چه مسلمان؟ چه مسيحي ؟ چه كليمي؟ چه كسي؟
عارف آنجا چو من بي سر و پا بود، ولي
اشك مي گفت سخن ها ز دل دلشده اي
هرسخن جاي خودش همچو دعا بود، ولي
اين ولي گفت من هست جواب دل تو
مي توان گفت كه اين بانگ ِندا بود ولي
----------------------------
شب افروز 13/5/90
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.