سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        وداع

        شعری از

        داریوش عرفانی(محزون)

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۷ ۰۷:۴۸ شماره ثبت ۶۵۴۰۹
          بازدید : ۷۵۹   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر داریوش عرفانی(محزون)
        آخرین اشعار ناب داریوش عرفانی(محزون)

        وداع 
         
        رسیـد آن لحظه ی آخر ،نگاهش سردُ رســوا بـود
        درون سینه ام انگار ، هراس از صبح فــردا بـود
        رسیدَش موعِد رفتن ، وداعی با دو چشم تَر
        چه بغض سرد و سنگینی ، در آن چشمان زیبــا بـود
        امان از تلخی ی رفتن ، بریدن یا که دل کندن 
        به ظاهر سرخوشُ ُ سرمست ، درون دل چه غوغـا بـود
        دوباره موسِم رفتن ، دوباره لرزه های تن
        غَمَش در سینه پنهان شد ، شراب عــشق گیــرا بــود
        رسیده لحظه ی آخر پی شبهای دلتنگی 
        به پایان می رسد عشقی که از نفرت مبــرّرا بـود 
        چو صیادی به بند دل شکسته بال پروازم 
        رهایی از قفس جانم ... که دل جای تمنّــا بـود
        فقط دردی به جا مانده از آن عشقِ پُر از تشویش
        چه آغازی بر این پایان ؟ که جای تیغ پیــدا بـود
        چه زالویی به رگ دارم ؟ به مَسلخ‌ می کشد جانم  
        نگاه سرد و غمگینی ، که در سوگ تماشــا بـود 
        خدایا ؛ گو چه فرجامی زدی بر طالع « محزون»
        که از‌ روز‌ ازل در دل غم و دردش  هویــدا بـود
        داریوش عرفانی (محزون)
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۳۷
        درود بزرگوار
        غمگین و زیباست خندانک خندانک
        داریوش عرفانی(محزون)
        داریوش عرفانی(محزون)
        يکشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۷ ۰۶:۱۹
        درود جناب استکی دلتون شاد 🌹🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        صحبت  پارکی ( صُبی )
        شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۷ ۱۲:۵۸

        شاعر فرزانه
        جناب داریوش عرفانی عزیز
        سپاسگزارم
        برای آفرینش این اثر ناب و ناثیر گذار.
        کسب فیض شد
        سلام
        داریوش عرفانی(محزون)
        داریوش عرفانی(محزون)
        شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۷ ۲۰:۵۹
        سلام و درود جناب پارکی
        محبت دارید ممنون که قابل دونستید و خواندید نوشته منو
        سپاس بیکران خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علی جعفری
        شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۷ ۱۵:۵۵
        سلام جناب عرفانی
        غزلی خوش اهنگ و روان زیبا سروده اید 🌸 سپاس بزرگوار.
        داریوش عرفانی(محزون)
        داریوش عرفانی(محزون)
        شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۰۲
        ممنونم جناب جعفری عزیز درودتان باد 🌹🌹🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        علی رفیــــعی وردنجانی
        شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۷ ۱۶:۳۲
        سلام
        شاعرگرانقدرجناب‌عرفانی‌عزیز
        بسیارزیباسروده اید...موفق‌وپیروزباشید.

        داریوش عرفانی(محزون)
        داریوش عرفانی(محزون)
        شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۰۸
        سلام و درود جناب رفیعی عزیز
        ممنون از نگاه زیباتون
        خندانک خندانک حضورتان پایدار
        ارسال پاسخ
        مهناز نصیرپور (بانوی فصلها)
        يکشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۷ ۱۲:۴۹
        درود بر شما عالی ست خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        داریوش عرفانی(محزون)
        داریوش عرفانی(محزون)
        يکشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۰۳
        سلام و درود بر بانوی فصلها
        متشکرم
        دلتون بهاری خندانک
        ارسال پاسخ
        اله یار خادمیان(صادق)
        دوشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۷ ۰۴:۵۵
        با سلام و عرض ادب و احترام لازم دیدم جسارت کرده
        چند نکته را تذکر دهم

        جناب محزون عزیز ردیف و وزن و قافیه خوب رعایت
        اما در علم دستور و پر دازش محتوا ضعف آشکار می باشد


        در بیت اول مصرع اول


        رسیـد آن لحظه ی آخر ،نگاهش سردُ رســوا بـود

        لحظه ی آخر رسید نگاه سردش اشکار بود
        بسیار خوب
        مصرع دوم
        درون سینه ام انگار ، هراس از صبح فــردا بـود

        در این مصرع با آوردن کلمه ی انگار پیام گنگ م مبهم
        در دو گانگی است معلوم نیست که در این دل هراس هست یا نیست و بعد اینکه انگار رابرای دیگران بکار باید برد
        نه برای خودت مثلن می گویم فلانی انگار خوابت می آید
        انگار تشنه هستی، انگار چیزی را از ما پنهان می کنی
        به جای )انگار) آری ، و یا بی شک، ویا چیزی دیگر
        را باید گذاشت

        در مرحله سوم اینکه همان فردا همه
        چیز را کامل می کند صبح اینجا وزن پر کن است مگر
        چیزی مختص صبح فر دا باشد مثلن می گوییم فردا از
        از صبح تا ظهر کار دارم یا اینکه فردا صبح می رویم
        مسافرت یعنی برای صبح که اول وقت است چیزی را در نظر بایدداشت ، در اینجا صبح کنار فردا حشو است

        پیشنهاد

        درون سینه ی تنگم هراسِ حرضِ فر دا بود

        بیت دوم مصرع اول
        رسیدَش موعِد رفتن ، وداعی با دو چشم تَر

        موسم رفتنش با چشم اشکبار

        در این مصرع معلوم نیست که رونده گریه می کند
        یا شما کدامیک باچشم تر؟
        حال آنکه در بیت اول رونده آشکارا نگاه سرد دارد
        پس او نمی تواند نا راحت و گریان باشد

        مصرع دوم

        چه بغض سرد و سنگینی ، در آن چشمان زیبــا بـود

        چرا بغض در چشم؟ بغض در سینه ویا گلو باید باشد

        بیت سوم مصرع اول

        امان از تلخی ی رفتن ، بریدن یا که دل کندن

        بریدن از چه چیز ؟ بریدن همان دل کندن است

        یکی از این دو حشو است

        پیشنهاد
        امان از تلخی هجران فغان از درد دل کندن

        تا همینجا فکر کنم کافی باشی

        مابقی بیت ها کم و زیاد همینگونه می باشد

        ودیگر چیزی که باید گفته شود

        تکرار ها خسته کننده


        رسید آن لحظه ی آخر

        رسیدش موعد رفتن

        امان از تلخی رفتن

        دوباره موسم رفتن

        رسیده لحظه ی آخر

        به پایان می رسد عشقی

        چه آغازی بر این پایان


        هفت بار با اندکی تغیر تکرار شده

        بازهم جسارتم را ببخشید نظرم را ابراز داشتم بزرگوار
        امید وارم باعث رنجش خاطر نشده باشم سر بلند باشی

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        داریوش عرفانی(محزون)
        داریوش عرفانی(محزون)
        سه شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۷ ۰۲:۲۵
        سلام و درود به استاد خادمیان عزیز ممنون که قابل دونستید نوشته ی منو و وقت گذاشتید
        استفاده کردم و خرسندم که در محضر اساتیدی چون شما بیاموزم
        و اما مختصر توضیحی درباب سروده

        " درون سینه ام انگار هراس از صبح فردا بود "
        دقیقا دنبال دوگانگی بودم و تنها کلمه ای که به ذهنم رسید تا بتونه یه حس سردرگمی و ابهام رو بده همین " انگار" بود چرا که اون لحظه سردرگم بودم ، حسی بین نگرانی ، ترس ، دلهره یا تنهایی و شایدم هیچ
        این حس معمول هست و پیش میاد مثلا وقتی برای توضیح سختی انجام یه کار میگیم " انگار کوهی از مشکلات رو دوشم سنگینی میکنه" و کلمه انگار رو برای خودمون استفاده میکنیم و صبح فردا اشاره به روزهای بعد و اینده داره و تلویحا صبح فردایی که هجمه ی این لحظه میگذره و چشم که باز میکنی و میبنی که نیست و این اغاز دلتنگی هاست و ....
        👈بیت دوم
        که مکمل هست یه جورایی و مشخص میکنه نکاه سرد اون که رسوا هست و پیدا و دیده اشکبار راوی .. دوحس متضاد هم که چشمها فریاد میزنند
        "بغض سرد و سنگین در ان چشمان زیبا بود "
        کنایه از کینه ای عمیق که در چشم های یک طرف موج میزنه و در مقابل اشکی که از عشق جاری شده
        و برداشت خواننده میتونه متفاوت باشه دوگانگی و ایهام بنظرم در شعر زیباست و جمله نگاه بغض آلود رو زیاد شنیدیم و جسارتا فک نکنم اشتباه باشه و میشه گفت بغضی در نگاهش و یا چشمانش ...
        👈بیت سوم
        تصور کنید یک پیوند در حال کسستن هست بین دو فرد که یکی راغب به رفتن هست و دیگری چاره ای جز تسلیم نداره
        یک طرف در حال بریدن طناب رابطه هست و میره و طرف مقابل نایی برای نگه داشتن نداره و چاره ای جز دل کندن نداره و این ...
        " امان از تلخی ی رفتن " بله تلخ و ناگوار هست چرا که هر گسستنی هجمه ای بدنبال خواهدداشت چه بریدن باشه چه دل کندن حالتی متفاوت برای هر کدوم و سخترین شکلش اینه که اون لحظه که دلت پر شده از دلواپسی و درد و .. ظاهرتو حفظ کنی بظاهر سرخوش و سرمست باشی
        و در ادامه بعد از گفتن اون حالت ها و نگاه ها که بیانکر حال هر کدوم بود یاداوری میشه روزای سخت که با بودنش تموم شده بودن حالا با رفتنش باز میان سراغت و این تاکید بر رفتن ها و تکرارها همه دلالت بر بزرگی و مهم نشون دادن اتفاقی بود که در گذشته و اون لحظه ی لعنتی اتفاق افتاد و در نهایت گلایه از حضرت دوست برای این طالع و ..

        عذرخواهم چنانچه جسارتی کردم و احساسی که در قالب شعر بود به تحریر در اوردم
        صمیمانه سپاسگذارم استاد و اقرار میکنم تا همیشه احساس قلبیم را نوشتم و در وادی شناخت قالب های شعری و ارایه های ادبی مبتدی لذا خورده نگیرید از من
        سپاس و درود بیکران بر شما جناب خادمیان بزرگوار و تمامی اساتید که بهتر نوشتن را بمن اموختید
        درودتان باد 🌹🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        اله یار خادمیان(صادق)
        سه شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۷ ۰۰:۴۷
        درود سربلند باشی عزیز بزر گوار هرچه را دوست پسندد نیکوست وموفق و موید و سر بلند باشی تا همیشه با عزتمندی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        داریوش عرفانی(محزون)
        داریوش عرفانی(محزون)
        سه شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۷ ۱۳:۲۲
        نفستون گرمه و حضورتون جانبخش استاد عزیز ، امید دارم اسائه ادب حقیر رو ببخشید
        به حق که زبان قاصر است در محضر بزرکانی چون شما
        مانا باشید و پایدار خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سودابه حسن پور(کرشمه)
        جمعه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۱۳:۵۱
        از او هر آنچه بود در من گذشت و رفت ...
        جز عشق ، که تاوان دل دادنم بر اوست ...
        لحظه هاتون پر از آرامشی ماندگار .
        خندانک خندانک خندانک
        داریوش عرفانی(محزون)
        داریوش عرفانی(محزون)
        جمعه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۱۷:۵۶
        درود بانو
        سپاس از حضور و شعر زیبایتان
        پاینده باشید و در اوج خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8