جوجه اردک زشت
لطفاً از چیزی بدتان نیاید
به سرتان می آید
از همان اوان کودکی از چهار چیز بدم می آمد
به سرم آمد
اولی
وقتی به تهران مهاجرت کردم
فاقد هر گونه لهجه باشم
جواب نگرفتم
دماغ های کیلویی، نیم کیلویی
یک چارک آن هم رو به بالا شدند
لهجه من بدتر از دیروز
کت شلوار ترک پوشیدم
ادکلن فرانسوی به خود مالیدم
افسوس ، زبان به کلام باز می کنم
به زبان مادری با من حرف می زنند
دومی
چاق نباشم ، چاقی بد دردی است
آب می خورم چاق می شوم
قرص های لاغری ، اسلیم لست
بیشتر اشتهایم را باز کردند
آخه ورزش می کنم خسته می شوم
نیاز به کالری و ویتامین پیدا می کنم
سومی
طاس نشوم
امان از دست کچلی
مو کاشتم جواب نداد
کلاه از سر برداشتم بر سر کچلم خندیدند
چهارمی
در دروان کودکی گوسفند به چرا می بردم
در مسیر چشمه ای بود که گوسفندان آب می خوردند
کنار چشمه خانمی بود
چهار جوجه دختر زشت داشت
هر روز خدا دخترها را در چشمه غسل ارتماسی می داد
یکی از دخترک ها زال بود
مو سفید . جیغ جیگو ...
خدمت مخاطب عزیز بگویم درست حدس زدید
خدا قسمت گرگ بیابان نکند
لطفاً از چیزی بدتان نیاید
دوستانی که در مورد روانی و سادگی سروده و در عین حال خیال انگیز و موثر بودن همراه با آهنگ درونی سوال مینمودند این سروده زیبا را مطالعه فرمایند
با عرض ارادت خدمت همه دوستان بزرگوار