درود برحضور گرمتان استاد استکی عزیز ...بنده ناامیدتان نمیکنم واینکه بزرگواری کرده اید ومیهمان شعر ترکی بودید چند مصرع از ان را محضرتان ترجمه میکنم (کلمه به کلمه):
...امروز / آنگاه که مادرم را دیدم/ بیدرنگ شناختم (معنی بین درک عقلی وفهمیدن ولی معنی هیچکدام را شامل نمیشود) برگ روی دستهایم را!/لبهای بهم فشرده بر سر راهم را!/امروز گریه کرده ام روزهای متلاطم واز سرگذشته ام را/بر روی شانه های یک کوه کهنه (بایات : هرچیزی که زمانش گذشته باشد وبقولی تاریخ گذشته باشد )
التیام نمی یابد
التیام نمی یابدزخم سنگینم! در آغوش این روز(روز -آفتاب هم معنی میدهد ومنظور هردو بوده است) بی سایه!( هم معنی بغل میدهد وهم کنایه از سایه است-بی بغل)
کوهها ی بی دامن! ( درمعنی اینکه هیچ پناهنده ای را نمی پذیرند)
درختان تشنه تشنه
ابر ؛دروغ تلخ می بارد بر زمین بی زبان...
(اورتوم: هرچیزی که واقعیت را می پوشاندواز نظرها پنهان میکندمعادل فارسی آن به معنی پوشش ابدا قادر به انعکاس معنی واضح وادبی ان نیست ناچارا کلمه پرده را اندکی نزدیکتر میبینم)
پرده بسان خداوندی...
امیدهای جاری رود را پنهان کرده است
یقین مییابم
طلوع در تاریکی به غروب نشسته است
درلابلای دیوارهای روبرو...
(داشلانا داشلانا در دومعنی موجه -ایهام- که هردو صحیحند-هم به معنی در معرض سنگباران بودن است وهم استعاره از نوعی راه رفتن همراه با پرخاشگری وعصبانیت است... بوتون داشلانا داشلانا: سراسیمه و عاصی از تحمل درد..)
سراسیمه وعاصی از تحمل درد راه
با سئوالاتم که کنج عزلت خزیده اند
خود راتکاندم
مغموم ودل زخمی
به حقارت نشستم
آغوشم را به سوی عشقی دردآلود گشادم
وریشه ام را به برگهایش گره زدم
راه مند(دقیقا در همین ترکیب معنی میدهد ولاغیر)
پر اصرار( کسی که ول کن نیست و دست برنمیدارد:ساقینماز)
آنگونه که قصه از رگهای نگاه ام قطره قطره نشت میکرد
شنیدم که:
خونش را
جانش را
خاکش را
زبانش را
دلش را
مهریه کرده است تا باشامی تیره سر بریک بالش گذارد
(جملاتی که تمسخر میکنندش)
چونان اتشی است خاموش ناشدنی!
نه مغز دارد(که بفهمد)
ونه یک زندگی با روح وشایسته!
....
ابته معذورم از اینکه ترجمه قابلی نیست وفقط خلاصه کردم باکلماتی ساده برای تقدیم محضرتان وهمه اهالی شعرناب که زحمت کشیده اند وبا حضورشان گرمی بخش بوده وهستند
درودبرشما
زبان دل زیباست
به هرلهجه ای که باشد
سپاسگزاریم