#ژن_خوب
دیدم خدا کادو برای من فرستاد
از خواب تا برخاستم شنگول ودلشاد
ژن داده بودم از ژنی پاک وسزاوار
نیکوتباری کرده بودم بین ِ افراد
یک بختِ خوشگل مثل طنّازی فریبا
با یک دوجین از دلبرانِ باغ شدّاد !
رقّاصه ای باموی افشان مثلِ مجنون
بیدی که می لرزد سرِهرلحظه با باد
در خانه استخری پُر از آبِ زلالی ..
این از کجا آمد درونِ خانه افتاد ؟!
ماشینی و راننده ای با ظاهری شیک
یخچالِ سایدی پُر زِ میوه،توشه و زاد
دفترچه ای از بانکِ ملّی پر زِ یورو ..
با شغلِ رویایی درون ِ سعد آباد!
درخانه جشن وعیش ونوشی بود برپا
شور و شعف،شوقی میانِ جمع ِ اضداد
محدودیت چون پرده ای افتاده بود و..
در خانه ام هرچیزِ خوبی گشته آزاد!
ناگه به راه افتاد جیغ و دادِ آژیر
آمد یه هویی توی کوچه گشت ارشاد
یک لحظه ترسیدم چه خاکی برسرم شد!
این از کجا آمد دگر ، ای وایِ من ...داد!
تا دید وضعِ من به تندی رفت...امّا...
گفت آفرین بر این ژِنِ خوبِ خداداد!
دیگر اثر پیدا نبود از ژنّ ِ کهنه!
فرّ الهی معجزی را کرده ایجاد!
نه،مانده دردیّ و نه بیکاریّ وغصّه
نه فکر دنیا و نه وقتِ تیر و مرداد!
درعیشِ خود،من غوطه میخوردم که ناگه
یک سطلِ آبی مادرم کادو فرستاد ..!
#حمید_رفیعی_راد_کوروش
96/11/21
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه ما