جمعه ۲۵ آبان
شهوت عشق شعری از رشاد عقیلی قشم
از دفتر بیداری جهان نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۱ ۰۱:۴۰ شماره ثبت ۶۴۸۸
بازدید : ۱۵۳۷ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب رشاد عقیلی قشم
|
بسمه تعالی
حسرتی بود در این بتکدۀ تار دلم
که مرا سوی ملامت میبرد
ورنه این عشق به جایش باقیست
سالها بتکده را با غم عشقش شستم
وببین آخر این قصۀ پوشالی را
تلخی زخم من از عشق به شهوت رو کرد
سالها در طلب عشق شدم شهرۀ شهر
هر شبی یار و نگاری در بر
لیک پنهان ز شب عقد و نکاح
همصدا با شب شیطان و هوس
عشق در کلبۀ من رنگ به بیرنگی داد
زرد و وامانده چو زندانی پیر
عمر من در پی احساس فنا شد چو سراب
ومرا بین اینک
که شدم دلخوش مهتاب و شب و شعر و غزل
آه امشب چِقَدَر تنهایم
هم نفس با شب هجران و بلا
که به دلتنگی عالم نفسم سرد بگشت
پستی عشق من اظهار قماریست به دهر
که سپیدی ز شبش ناپیداست
آه دریا که دلم پرخون است
از تو که فاصلۀ عشق منی ای بی رحم!
از تو که جنس وجودت سختی است!
موجهایت همه فریاد غم است!
که به شبهای من خسته ستمها کرده!
آه و فریاد از این عشق و سراب
که به بیماری خود عالم را...
رنگ واحساسِ غمُ و حسرت داد
ومرا هجرت داد
از شب دلخوشی وساغر و می
به شب پستی و حیوانی پر ظلم و ریا
من ز بدبختیِ خود، گم شده ام در دو جهان
مست و آواره پی عشق رهم ناپیداست
مرگ ونفرین به عشق و شب و مستی و وصال
که مرا از نفسش دور بکرد
و فکندی به ته چاه پر از جاه و هوس
آه الفبای غم است کوشش عشق!
کس به عالم به وجودش نرسید
به گمانم هوسی یک شبه است!
که به شبهای دگر راهنمایی باشد
که اگر دور شود از شب تو
گم بگردی به دو عالم به تکاپوی شبش
آه از عشق که دیوانه کند عاقل را
وخِرَد در سر دیوانه پدیدار کند
لیک من ساقی دهرم نه مجنون و گدا
وبه دورم از این سایۀ پر رنج وقفس
که شوم عاشق لیلای پلید
عشق من گمشدۀ عالم احساس و غم است
نه شب لیلی و مجنون که پر از توطئه است
من به عالم لقب عشق دهم
نگران شب عشاق جهان می مانم
تا تکاپوی خرابی جهان
و چنین خواهم زیست
جاودان درعشق و مستی..
شعرازرشادعقیلی
********************************
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.