خیابانهای دلتنگی پراست ازردپای من
ببین گم میشوددریا میان گریه های من
شبی تاریکم انگاری که ماهش بی صداگم شد
پریشان میشود حتی خداازماجرای من!
طنین ضجه هایم را که درگوش جهان پیچید
تمام شهر فهمیدند و نشنیندی صدای من!
چه لالایی غمگینی برایم خوانده تنهایی
که دنیا گشته دلگیر از نوای های های من
به جرم عاشقی هردم شدم برداراحساسم
هزاران بارمی میرد زنی با ادعای من!
نمازونذرومسجد هم دوای دردهایم نیست
گمانم فصل پایان شد ،ویاهم انتهای من!
((شرابی تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش))
بنوشم جام پی درپی اگرباشد شفای من!
((که تالختی بیاسایم زدنیا وشروشورش))
نداردسودی انگاری توسل هم برای من!
دراین دنیا که بی رحمی میان عاشقان مد شد
تعجب کرده حتی عشق ازاین عهد ووفای من
چه میشد آخرراهم به آغازتو میشد ختم
به غیرازحسرتی ممتد چه بود آیا بهای من؟!
بزن باران که دلگیرم توهمراهی کنم حالا
که شاید زیرو روگردد کمی حال وهوای من
نه من چتری نمی خواهم به غیراز دستهای عشق
خیابانهای دلتنگی پراست ازرد پای من!
شکسته قایقی هستم
میان موج دلتنگی
که غم شدناخدای من!
سلام نازنینم
بسیار زیبا سرودید
تاخیرم را به جهت سفرهای نوروزی و مشکلات نت بر من ببخشاید