ساعتِ پنجِ عصر تنهایی، سالنِ سینمای شیرودی
می نشینم کنارِ خاطره ات، چیپس با طعم ماهیِ دودی
آخرین بار خوب یادم هست هفته ی قبلِ درگذشتت بود
سینمای دو کوچه بالاتر، فیلمِ گلهای سرخِ داوودی
با تو هر ژانرِ سینما زیباست کمدی یا پلیسی یا اکشن
فیلم های دِرام و دردآور، اِپیزودهای تَرک و بهبودی
چشمها را دوباره می بندم غرقِ رویای نوجوانی ها...
سر به زانوی هم نهادن ها... لذتِ بوس و ماچ و خشنودی
سوژه کردیم زلفِ بافته را، یک دلِ سیر هر دو خندیدیم
رنگِ گیسوی بورِ آنشرلی، طرحِ موهای قرمزِ جودی
با خیالت خرید می کردم... گلِ سر، لاک، کفشِ روفرشی
کارت های شتابِ رنگارنگ، اس ام اس های بانک و موجودی
منوی سِلف را که آوردند گفتم هر چه شما بفرمایید
"تو ولی صندلیت خالی بود... تو ولی هیچی نفرمودی"
وقتِ برگشتِ مان رسید اما، از خیالت جدا نخواهم شد
می روم سمتِ خانه ی پدری، کوچه ی تیمسار محمودی
*
توی کوچه به گریه می افتم... باز تنها... وَ باااز تنهایم
کاش می شد دوباره برگردی... کاش می شد دوباره می بودی...
مهدی صادقی مود
سلام استادبزرگوارم
بسیارزیبا قلم زدید