يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر رامین جهانگیرزاده
آخرین اشعار ناب رامین جهانگیرزاده
|
هبوط
هبوط می کنم به رویای رباطها
بهشت برین جهنمی برزخ نماست
آهن میوه ی ممنوعه ی جن ها نبود
بهشت سیب سرخی بود
که به زمین سقوط کرد
با کفش پاشنه بلندت له اش کن مادر!
او در باران آمد
او با پیکان آمد
او با خدا آمد
خدا دو بخش است
معلم پای تخته سیاه قش کرد
نگار من مکتبخانه را ول کرد
نگار من خدا را به همه جا حل داد
خدا همه جا پخش و پلا شد
خدا بلا شد
ما شیطون بلا شدیم
حاجی با شکم تپل مپلش
وارد برجی شد
ائلای منو کشید
گفت بنویس
وارد ممنوع!
بزن به در اتاق من
اتاق ائلای
سرزمین عجیبی ست
اتاق ائلای هر چه هست
اتاق نجیبی ست
خدا فلوت می زند
خدا سوت می زند
خدا با ما تصادف می کند
خدا جریمه نمی شود
ما چه قدر باید جریمه شویم
ما چه قدر باید
قیمه قیمه شویم
حلیم حلیمه خانم
شل است
حال من خیلی خل است
حال من اسپاگتی
حال من ائلای
حال من تنگ و منگ
حال من داروینی ست
حال من فلفل سیاه
سپاه ابرهه
حال من چه قدر
شبیه ابابیل است
حال من طوفان نوح
حال من قابیل است
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار مشوش و هنجار شکن است