زنده باد بهار ???
شیرین تیشه ی و قلم فرهاد را شکست
خسرو کام خود را از شیرین گرفت
شیرین شکوائیه ای از خسرو
به محکمه ی ازلیّت بُرد
و فرهاد طبق قوانین دادگاه های صحرایی
با منجنیق تظلّم
به آتش گلستان ابراهیم پرتاب شد
و برای نجات از سوزِ دلِ دلشده ای
زمزمی از زیر پای اسماعیل فوران کرد .
نمرودیان زمان از بهار می گویند
و همه را به بهار حواله می دهند .
زنده باد بهار
زُلال احکامی یست که
از حلقوم مبارزان کذایی قِی شده است .
و به راحتی آب نخوردن
پائیز همین حوالی را انکار می کنند .
چه غریبانه سرشت آدمی
در مزبله ی رفتگران و روشنفکران متفکّر
ریخته می شود
و چه مظلومانه اتوبانِ همتِ کوخ های حلبی
به کاخ های شهرک غرب منتهی می شود .
شبه ایفل های آبهای نیلگون
در بزرگترین و وسیع ترین انبارهای
متمدّنینِ دروغین
جای می گیرند .
کجایی که حرکتِ نرمِ هجومِ
تخریبِ افکارِ عمومیِ
جامعه ی مدنی را ببینی ؟؟
و به باور و یقین و ایمان برسی
که سرزمین یکتاپرستان تاریخ
ماهیّت و اصالت خویش را
همچون تکه ای از منشور کورش
گُم کرده است .
باقر رمزی باصر
موثر و زیباست