دوشنبه ۵ آذر
یکی بود. یکی نبود... شعری از حسن معظمی گودرزی ( کولی)
از دفتر کولی نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۶ ۱۳:۳۶ شماره ثبت ۶۲۵۴۰
بازدید : ۳۹۵ | نظرات : ۱۳
|
دفاتر شعر حسن معظمی گودرزی ( کولی)
آخرین اشعار ناب حسن معظمی گودرزی ( کولی)
|
کوزه ای پر شد از آب روان
ماهی برکه پیر یک. نفس کمتر کشید.
گله در چراگاه می چرید .
گرگ وانسان نماندن بی نصیب .
جنگل با جنگل همزاد شد.
مرد هیزم شکن با تبرش عازم شد.
خبر آمد که خانه ها سرد و غریه متروک شد.
آن چه بود. سهم من از تو .
دست من خالی ....
باورم شد .یکی بود یکی نبود.. کولی
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام استاد. من سپاس گذارم.. کولی | |
|
سلام جناب آقای انصاری شما به من محبت دارید . ... سلامتی برای شما آرزوی من است .....کولی | |
|
سلام بپذیرید سپاس مرا. کولی | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.