تقدیم به دوست عزیزم و استاد توانمند علی رفیعی (امید)
ای دوست
ای یار کجایی که دلم زار و غمین است
هر لحظه خدنگی ، زغم پشتِ کمین است
تاکه بت و بتخانه در این چرخ بِراه است
راه و روش چرخ همین بوده که این است
تبدیل شده چرخ به جولانگهِ اغیار
از عشق اثری باشد اگر همرهِ شین است
از شمع بیا مو ز رهِ مهر و وفا را
از دوری پروانه ببین زار و حزین است
گر پند به را هی دهدت رهبرِ آگاه
پندش بنما گوش که ا و یار امین است
گر داده خداوند به ما فرصت بودن
ای دوست رفیعی بدان فرصت همین است
حالا که مُشّرف شدی بر دیدنِ آقا
خود دانی که جود و کرَمِ او چه ثمین است
پ-ن : این غزل را که در ارتباط با دوست عزیزم استاد علی رفیعی (امید) سروده ام اکنون در سایت قرار داده و تقدیم ایشان مینمایم در واقع زمانیکه که ایشان به کربلای معلی مشرف شدند این حقیر همان زمان این غزل را سرودم که پس از برگشت تقدیم ایشان بکنم دوست عزیزم واستاد توانمند جناب علی رفیعی امید وارم توانسته باشم حق مطلب را بجا بیاورم
ارادتمند (نوری)
تقدیمی بسیار زیبا و شایسته
مبارک جناب رفیعی عزیز باشد