رندان

سلام سرور گرانقدرم خداوند منان روح پدر گرامیتان و همه اسیران خاک را شامل رحمت بی کرانشان نماید و با صالحین محشور گردانند

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿۱﴾

الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۲﴾ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ﴿۳﴾ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ﴿۴﴾ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ﴿۵﴾ اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ ﴿۶﴾ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ ﴿۷﴾

درود استاد خدادادی که از میراث مرحوم پدرتان هم نگهداری می کنید.
در این شام شب جمعه، دعا می کنم روحشان قرین رحمت حق باشد الهی

در مصراع نهم هم اشتباه تایپی است گویا(خندیدند) خندیدن تایپ شده.

برقرار باشید استاد

درود بزرگوار
روحش شاد
امید که خلد آشیان باشد
فاتحه و صلوات

درود و دستمریزاد جناب خدادادی⚘⚘⚘
من از تاسی که دائم می نشیند شیش می ترسم
بسیار عالی و لذت بردم⚘🌹⚘🌹⚘

سلام بزرگوار زیبا بود خدا پدر عزیزتان را بیامرزد شعر خوبی گفته

باعرض پوزش درمصرع دوم اشتباه تایپی می باشد که صحیح آن چنین است
من از اشخاص مظلومان سردرپیش می ترسم

درود بر شما استاد گرامی
و رحمت و غفران الهی شامل حال ابوی مرحومتان
زیبا و ناب و دلنشین سرودید
درود خدا بر ایشان

سلام بر شما جناب دهکردی استاد گرانقدر عزیز
بسیار عالی احسنت بر این سروده پدر بزرگوارتان
خداوند ایشان را بیامرزد

پدر شما نه تنها شاعر خوبی بودند بلکه پیشگوی خوبی هم بودند

سلام بزرگوار
عالی بود
درود خدا بر ایشان

درود بر شما.
خدایشان بیامرزد.
بسیار زیبا.

عزت زیاد⚘⚘⚘

درود استاددهکردی
بسیار زیبا بود
بهره مند شدیم از این سروده ی زیبا

درود بر شما استاد ارجمند جناب خدادادی از محبتی که که کرده و شعر زیبای پدرتان رابه سمع و نظر دوستان رسانیده رحمت خدا برایشان الحق و الانصاف سروده ای بسیار زیبا و دلنشین دارند امید که اشعار دگر ایشان راهم بمرور به نشر برسانید

درود بر استاد بزرگوار

بسیار زیبا
روحشان شاد
قلمتان جاودان

درود بر جناب خدادادی ارجمند
اندیشه ی قدیمی ترها ستودنی است
روحشان شاد و یادشان گرامی

سلام بر شما
چقدر زیبا
استقبال بی نظیریست
هم روح ایشان شاد و هم خانم بهبهانی

در وجد شدستم از فضائلت دوست

خدارحمتش بیفزاید بر اهل هنر بالاخص ابوی محترم که روحش شاداز داشتن فرزندی چون شما استاد ادیب

درود و عرض ادب استاد گرانقدر
بسیار زیبا و قابل تحسین سرودید
خواندن سرووه های شما بسیار لذت بخش است
دست مریزادتان

درود برشما
رقص قلمتان جاوید

سلام و عرض ادب
درود بر شما فرهیخته گرامی
نوشیدم از زلالی روان سروده تان
امیدوارم کماکان موفق باشید
و بسرائید به مهر

سلام و عرض ادب

حضرت استادم

پر از احساس
و
زیبایی

قلم توانمندتان ....مانا..

........

جناب خدادادی همواره برایتان قلمی سرشار از عشق و احساس آرزومندم

سلام وعرض ادب جناب خدادادی رحمت خدا به روح پدزتان
بسیار زیبا سروده اند

سلام جناب خدادادی گرامی
آفرین
پسر کو ندارد نشان از پدر....
زیبا سروده اند . روحشان شاد

این وزن وقافیه و ردیف آنقدر زیبا و جذاب بوده که چند شاعر نامی هم دست به قلم شده اند.
به لطفِ گوگل، احتمالا اولین نفر محمدحسن فرحبخشیان معروف به ژولیدهٔ نیشابوری سروده است:
مرا از مــرگ باکی نیست از سختیش می ترسم
ز می خــوردن ندارم ترس از مستیش می ترسم
ندارم بیمی از دشـمن ز دست دوست می نالــم
ندارم شکوه از بیگانـگان از خــویش می ترسم
نمی ترسم من از شــیر و پلنگ و حملــه گرگان
از آن گرگی کـــه می پوشد لباس میش می ترسم
اگر عقــرب زند نیشم نـدارم نوشی از دنبـال
از آن نوشی کــه باشد در پیش صد نیش می ترسم
مرا با خـانقاه و خرقـــــه درویش کـاری نیست
ولـی از نـا مسلمانـان نــا درویـش می ترسم
ز هــر گندم نمای جــو فروشی دارم اندیشـه
ز بدخـواهان در ظاهـر ارادت کیش می ترسم
نمی ترسم من از ظلم و ندارم وحشت از ظـــالم
ز آه خـانمان سـوز دلی دل ریــــش می ترسم
من ژولیده را کاری بـــه کار خلق عــالم نیست
ولیکن از زبـان خویش بیش از پیش می ترسم

******
نه از جن و نه از انس و نه از شبگير مي ترسم
من از تحت الحنك بندان زير ريش مي ترسم (نسيم شمال)

*****
من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم
از آن جشنی که اعضای تنم دارند خوشحالم
ولی از اختلاف مغز و دل با ریش می ترسم
هراسم جنگ بین شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم
تنم آزاد، اما اعتقادم سست بنیاد است
من از شلاق افکار تهی بر خویش می ترسم
کلام آخر این شعر یک جمله و دیگر هیچ
که هم از نیش و میش و ریش وهم از خویش میترسم
*****
بگو اي همنواي من چه ميباشد دواي من
كه از عقرب نمي ترسم ولي از نيش ميترسم
نه از جنگ و نه از پيكار نه از مردن به روي دار
و با بيگانگان خوبم ولي از خويش مي ترسم
نه از تيغ و نه از چاقو نه از سحر و نه از جادو
ز شيطاني كه پنهان است زير ريش مي ترسم
نه از آن رهزنان شب نه از بي دين لا مذهب
ميان اين همه اديان من از هم كيش ميترسم
نه از آن قاتل جاني نه از درياي طوفاني
ولي از ساحل دريا خصوصا كيش مي ترسم
نه از آن كاسب ناباب نه از ساطور آن قصاب
از آن داغ سياه روي پيشانيش مي ترسم

................
تیک نقد می زنم که خدای نکرده برداشت اشتباهی از شعر ارسالی شما نشود و عزیزان اشعار زیبای فوق را هم بخوانند.

سلام و درود بر شما استاد عزیز
روح پدر بزرگوارتان شاد و قرین رحمت الهی
سروده ای زیبا و دلنشین..درودها