دوشنبه ۳ دی
|
آخرین اشعار ناب حمیدنوری(احمد)
|
ساکنان عرش
باز امشب ناگهان، حالم دگرگون گشته است
قلبِ من درسینه امشب زار وخارون گشته است
ساکنانِ عرش ا مشب بر زمین نازل شدند
دشت وصحرایِ زمین امشب چه گلگون گشته است
کرده آشو بی بپا ، در باغ سَربازِ خزان
چشم نرگس بر شقایق زار و محزون گشته است
نستر ن داده پیا می بر درختِ سَروِناز
آن درخت سرو از غم ، بید مجنون گشته است
داغ جا نسوزی فِکنده بر دلم یاس کبود
که زِ جُورِ بادِ سرد از باغ ، بیرون گشته است
عرشیان با من ز بالا رمز و رازی گفته اند
رمز و راز آسمان ، پیدایِ هامون گشته است
چون ندا ند را ه و رسمِ عاشقی را مدعی
راه و رسم ا و هماره راهِ داهون گشته است
چونکه درجهلِ مرکب مانده است این مدعی
ا و نداند که رهش همراهِ افسون گشته است
جان (احمد) که فدای دوست میگردد همی
از غمِ هجران دلبر زار و دلخون گشته است
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بانوی فرهیخته خانم هموطن سپاسگزار حضور گرمتان هستم سرفراز و پایدار باشید بانوی گرامی | |
|
عرض ادب و احترام دوست شاعرم جناب کریمی از حضور گرمتان سپاسگزارم واز لطفتان تشکر میکنم سرفراز باشید دوست شاعرم | |
|
درود استاد صادقی سپاس از حضورتان گرمتان از اینکه خط خطیهای حقیر مورد توجه وپسند استادی چون شما قرار گرفته بسیار خوشحالم سرفراز باشید استاد شاعر | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.