سلام و درود ابوالفضل عزیزم
خب خدا رو شکر که خوابتون پریده...تازگی ها این سیاهه های بنده حکم ساعت کوکی رو داره فک کنم
نظر لطف شماست ابوالفضل عزیز
با دیدی مهربانانه خوانده اید بنده را.
/دفتر نقاشی باران/
راستش تو این بی بارونی تهران....یه شب که یه نم زد رفتم بیرون و دیدم پیرهنم انگار با قره های بارون نقاشی شده....خلاصه این شعر رو استارت زدم.(البته چشمتون روز بد نبینه بعدش یه هفته سرما خوردم
)
ممنو و سپاس بابت واکاوی و نقد ارزشمندتان
باور کنید بهترین هدیه ای بود که می توانستید به این حقیر تفضل بفرمایید.
خیلی ممنون که زوایای پنهان رو بررسی فرمودید و حقیقتاً از شما و بانو عجم بزرگوار مثل همیشه آموختم.
**********************************
فقط راجع به مطلع با بانو عجم موافقم
به نظرم ایشان بهتر با این بیت را مانوس شده اند.
اتفاقا یکی از اساتیدی که در محضرشان بودم.مطلع رو پسندیدند!
البته نظر شما هم برام محترمه عزیزم
این شعر هرچند تلمیحاتی حماسی داره ، اما مضمونش فلسفی و احساسیه.
از ابتدا تا انتها گلایه و شکوه است از همه چیز ...از تقدیر بگیر تا جامعه و خود شاعر و...
آه چرا؟ نعره بکش مثل مرد
یه ضرب المثل رو مطمئناً شنیده اید.
مثلاً می گن که مثل مرد پای حرفت بمون یا مثل مرد بگو نه.
یعنی در عزمت راسخ و ثابت قدم باش.
اینجا من اصلاً نمی خوام بگم با درد خودت بساز و بسوز هیچ نگو....می گم اگه دردی در سینه داری فریاد بزن و بگو...
این به نوعی یک واسوخت فلسفیه.
مثلاً در شعر های قبل از مکتب واسوخت به معشوق می گفتند اگه یک چشم ما رو کور کنی اون یکی رو هم میاریم تا باز کورش کنی.
خلاصه تسلیم مطلق بودن در دست معشوق ....اما در مکتب واسوخت شکوه و گلاه اومد و زبان کوبنده و طوفنده شد.
شاید ویژگی مرد اینه که کوهی از درد باشه دم بر نیاره....اما میشه این تابو رو شکست.و این میشه یک واسوخت فلسفی
بزرگترین نوآوری های تاریخ بشریت از همین عذم پدیرش درد بوده.
غزل نادرانه رو اگه خاطرت باشه یه بیتش این بود:
بیخیال طعنه ها با گریه بهتر می شوم
اینجا هم گریه کردن ویژگی غالب مردها نیست اما این باعث نمیشه که هیچ مردی نتونه گریه کنه!
به قول بانو عجم ، زنها آستانه ی کنار اومدن با دردشون غالباً بالاتره و بیشتر درگیر تشویش و آشوب هستند....هرچند سلاح هایی مثل اشک و گلایه رو دارن اما مردها در کل در برابر کمتر کوتاه میان و اون رو می پذیرند.
(یک نظر روانشناسی هست که میگه زنان اغلب تسلیم و مردان اغلب طاغی هستند)
نعره کشیدن یا فریاد زدن ویژگی مرد نیست!!؟؟
پس برای کیه؟!
مصدر نعره کشیدن یا نعره زدن هم به تنهایی برای انسان کاربرد داره و احتیاجی به مشبه به خاصی مث شیر و پلنگ نیست.
چند مثال از شاهنامه:
یکی نعره زد گیو در کارزار
به افراسیاب آن شه نامدار.
یکی نعره زد گیو و گفت ای سران
بکوشید در رزم بدگوهران .
همی رفت گشتاسب تا پیش کوه
یکی نعره زد کاژدها شد ستوه .
منظور من این بوده که ای مرد درد رو بچش و جای آه و تاسف و خودخوری نعره بکش و برای از بین بردن اون بجنگ.
مقصود بنده عدم پذیرش درد بوده.همین.
حالا امیدوارم که مقصود رو رسونده باشم.
در کل خیلی ممنونم از نظرات و نقد شما ابوالفضل عزیز.
این بحث هاست که یک شعر رو پخته و شاعرش رو آگاه می کنه
سپاسگزارم
**********************************
در پناه حق باشید