رباعی:
لرزیده تپشهای دوباره، به دلِ شب!
گریه شده احساسِ ستاره، به دلِ شب!
.
گردیده نفسهای دلِ هموطنم، سرد؛
بین! پیکرِ گُل، گشته چه پاره، به دلِ شب!
.
زهرا حکیمی بافقی (الف - احساس)
۲۲ آبان ۹۶، به مناسبت زلزلهی مناطق مرزی ایران و عراق در تاریخ ۲۱ آبانماه ۹۶.
***
برشی از یک غزل:
از زلزلهی آمده در شهرِ دلِ من،
شیون شده شورِ نفس و، غم، به روان است!
.
آوار شده، درد و بلا، باز، بر این جان؛
میلرزد از آن، شانهی من؛ رعشه بر آن است!
.
زهرا حکیمی بافقی (الف - احساس). ۲۲ آبان ۹۶.
***
سپید:
بادکنک ها،
آویزان؛
زادروزش بود آخر...
امّا،
زلزله امان نداد...
ویران کرد اتاقش را بر سرش!
تکان داد انتهای آمالش را...
شاید،
قاصدکها،
خبرِ دلِ شکستهاش را،
به گوشِ مهربانی رساندهاند!
شاید،
نسیم،
پیامِ آرزوهایش را،
در احساسِ یک گل،
نجوا نموده است!
و یا شاید،
فرشتهها،
زادروزش را،
در آسمان،
جشن گرفته اند!
زهرا حکیمی بافقی (الف-احساس)
۲۲ آبانماه ۹۶، به مناسبت زلزلهی مناطق مرزی ایران و عراق.
***
روانِ درگذشتگان این واقعه شاد!
عرض تسلیت به مردمِ غیورِ کرمانشاه و بازماندگان این حادثه!
با امید بهبودی هرچه زودتر مصدومان!
با آرزوی نجات آوارماندگان!