يکشنبه ۲ دی
نامه ی تلخ شعری از رمیده
از دفتر غمنامه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۷ شهريور ۱۳۹۶ ۱۰:۰۸ شماره ثبت ۵۸۷۷۹
بازدید : ۵۶۲ | نظرات : ۱۰
|
|
من به رویای تو آغشته شدم
و به دنیای تو عادت کردم
سر هر موی بلندم به بلندای تو پیچیده شدست
در خیالت دم بدم غوطه ورم
جز نبودت غم هر بود و نبودی نخورم
خواب دیدم دیشب
مهربان دست تو را
شانه میزد به سرم
و تمامی تو چون ارث پدر
مال من بود و حلال
در ره بیداری
من چه دارم از تو؟
یک نامه و یک شاخه گل مریم خشک
نامه ای تلخ، پر از حرف درشت
نامه را میخوانم
تا که هر روز بیاد چشم غمگین تو دیوانه شوم
اینگونه نوشتی:
"بهتر آنست ز هم دور شویم
بودنم مانع خوشبختی تو خواهد بود"
تو چه دانی که خوشی چیست!
بختم از دوری تو
مثل موهای سیاهت
سیه خواهد شد
همه ی عمر در آتش عشقت که کنون
آبی از آرامش
زنی بر هستی من
بله این آرامش
مرگ من خواهد بود...
|
نقدها و نظرات
|
سلام
سپاس فراوان از اظهار لطف شما
امید که با یاری خدا و کمک شما ، اشعار درخور نگاه بر خط خیال من جاری شود. | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام بانوی عزیزم
بسیارزیبابود