دوشنبه ۳ دی
یک شب مهتابی ام در... شعری از صمدقاسملو
از دفتر باران خیال نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶ ۲۳:۴۲ شماره ثبت ۵۷۹۸۰
بازدید : ۴۷۶ | نظرات : ۱۶
|
آخرین اشعار ناب صمدقاسملو
|
یک شب مهتابی ام در هجمه ی تب دارها
حلقه ای می خواهم از آغوش سرد دارها
با نفس درگیرم و جایی ندارم جز غزل
خسته ام از بودن و ماندن در این تکرارها
مثل یک رودم شبانه تا سحر،دریا کجاست؟
بستری از مرگ می خواهم شبانه بارها
مانده ام با ناله ها در جاده ی بی انتها
کی،کجا آرام می گیرد صدای تارها
در مدار هستی ام،چیزی به غیر از درد نیست
من مدار دیگری می خواهم از پرگار ها
سال ها در حسرت دریا شدن بودم،ولی
تازه فهمیدم غبارم در دل آوارها
#صمدقاسملو_پریشان
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیباست