دوشنبه ۳ دی
روزگار سرد... شعری از کاوه احمدزاده
از دفتر هذیان عشق نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۳۰ تير ۱۳۹۶ ۰۶:۴۴ شماره ثبت ۵۷۶۱۴
بازدید : ۱۰۲۰ | نظرات : ۵۲
|
آخرین اشعار ناب کاوه احمدزاده
|
روزگار سردی بود...
من می بافتم
و او می بافت
من برای او کلاه!
تا سرش گرم شود...
او برای من دروغ!
تا دلم گرم شود...
کـاوه احمـــدزاده
زمستان 1388
|
نقدها و نظرات
|
خوش آمدید | |
|
درود بر مهربانوی الهه ی احساس خواهر بزرگمنشم بابت مهرورزی و میزبانی ارزشمندتان ممنونم | |
|
درود جناب استکی بزرگوارم بسیار متشکرم | |
|
درود بر مهربانوی واژه ها خواهر گرامی ام سپاسگزار توجه و مهرتان هستم | |
|
خوش آمدید | |
|
درود بر مهربانو الیا خواهر گرانقدرم از مهر و حضور و میزبانیتان بسیار متشکرم | |
|
درود بر جناب دژاگه همتبار و برادر نازنینم شما سراپا مهرید و عزیز بابت مهربانی و میزبانی و حضورتان سپاسگزارم | |
|
درود بر جناب رمضانی همیشه مهربان و دوست داشتنی شما بزرگمهرید و شاعر و شعرفهم برادرم سپاسگزار مهرورزی و میزبانی و حضور و نظر ارزشمندتان هستم | |
|
درود بر جناب انصاری بزرگوار و گرامی بابت حضور و نظرپرمهرتان بسیار ممنونم | |
|
درود بر جناب رفیعی برادر خوبم سپاسگزار حضور و نظر لطفتان هستم | |
|
درود بر مهربانو موژان خواهر و همتبار ارجمندم از مهر حضور و نظرپرمهرتان متشکرم | |
|
درود و احترام جناب رشیدپور بزرگمهر بابت نظرلطف و حضور ارزشمندتان بسیار متشکرم پاینده باشید | |
|
درود بر مهربانو عتقیق خواهر گرامی ام از حضور و مهرورزیتان خیلی ممنونم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.