سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        دفترِ بی شعر

        شعری از

        علیرضا امیرخیزی

        از دفتر دلنوشته های خاموش نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۰ ۱۷:۵۱ شماره ثبت ۵۷۲۳
          بازدید : ۸۳۵   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        دریغ از یک بند

        یک بیت ..

        دریغ ازواژه ای خون رنگ

        کز قلبم نشان گیرد...

        مرا شوریده و سرمست ..

        رسوایِ جهان سازد !

        رهایم سازد از بی حاصلی ..

        این مرگِ ناموزونِ رویاها !

        از این آویختن در یک خلا...

        یک بیکرانِ ساکتِ تاریک !

        تو گویی من اسیرم ...

        همچو یک زنجیریِ  بغضی فروخفته !

        هزاران جمله در ذهنِ نگون بختم

         به صد افسوسِ بی پایان مغروق است!

        هزاران قطره از خونم ...

        عطشناکِ قلم گشته !

        مرا دیگر شرارِ آهِ ، کز شعرم برانگیزد

        و دنیا را به قهرِ دردِ جانکاهم

        سراسر آتش افروزد ...

        نشانی نیست !

        دگر چشمی  بر احساساتِ من

        آغوش نگشودست !

        دگر اشکم  زِ  ِیادت

        جامِ  جانم را به خون لبریز ننمودست !

        چرا هر دفترم خالیست از هر شعر!؟

        کدامین پوزه بند بر ذهنِ ِ من قفل است ؟!

        و من اینک نمیدانم ...

        قلم یا دفترم را چون عَلَم

        بر قله ی این زندگانی  میتوان افراشت !؟

        بسان پوچِ هذیانی که از زندانیِ این وهم برخیزد !؟

        و یا این فکرِ بی پرواز  ...

        همانند نُتی محبوس در یک دفترِ بسته ...

        فقط نشخوارِ یک کفتارِ بی آیین  خواهد شد !

        و این دفتر، سپید و باز...

        - بسان  پوزخندی کز درونِ آینه برچهره ی خاموش من -

        چون میخ ...

        بر چشمم فرو رفته !

        مرا آونگِ این یاوه حیاتِ لحظه ها کرده !

        دریغ از واژه ، ازجمله ...

        دریغ از شعر!

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5