قبض برق

سلام جناب کارگر عزیز
دل بنده هم تنگ شده برای اشعارتان

قبل از هر چیز:
1-شعر کمدی که خواننده را موقع خواندن وادار به خندیدن کند، بسیار بسیار بسیار کمیاب است.
شما عالیییییی از پس این مهم بر آمدید.(موقع خواندن ناخودآگاه خنده ام می گرفت. )
2-شعر کمدی با طنز فرق دارد.طنز فقط قصد خنداندن دارد.
اما جنس خنده های کمدی تلخ است.یعنی معضلی را هم بیان می کند.
کمدی زیبایی را خواندم.
3- یکی از راه های خلق طنز،تقابل زبانیست.
رو به هم قرار دادن زبان نو و کهنه........شما به خوبی از این ابزار بهره جسته اید.

بیتهایی که خیلی به دلم نشستند:

قرض مي گيرد دو پاي ديگر و در مي رود
اين قَدَر مي ترسد انسان دو پا از قبض برق

«مي نشينم چند تمرين رياضي حل كنم[1]»
مي برم اما حساب نابجا از قبض برق

هرچه مي كوشم نمي فهمم چرا اين طور شد؟
مي رسد گويا به گوشم ناسزا از قبض برق

آنقدر سخت است فرمولش كه بايد ول كني
يا بگيري در رياضي دكترا از قبض برق

شعرتان که بی نقص است و عالی.
فقط یک پیشنهاد صرفاً سلیقه ای عرض کنم:

تازه مي فهمي كه مي خواهند بيمارت كنند
مي رسد بوي شريف كودتا از قبض برق

این بیت می توانست شاه بیت غزل باشد،اگر می توانستید لغاتی متناسب و هم سو با "کودتا"در مصرع دوم بیاورید.
پیشنهاد:
تازه مي فهمي كه مي خواهند تسخیرت كنند
مي رسد بوي شريف كودتا از قبض برق


پاینده باشید
چشمه ی ذوقتان جوشان