« به نام خدا »
میتوان با شاخه ای گل خاطری را شاد کرد
یا دلی افسرده را از بند غم آزاد کرد
میتوان با تند خویی خانه را ویران نمود
یا همان ویرانه را با خُلق خوش آباد کرد
میتوان عمری برای غفلتی افسوس خورد
یا که با ایمان و کوشش فرصتی ایجاد کرد
میتوان با عشق گاهی تا ابد خوشبخت بود
یا که در هجرانِ شیرین یادی از فرهاد کرد
میتوان آن یارِ شهر آشوب را از یاد برد
یا برای ساعتی از فتنه هایش یاد کرد
میتوان با یک جهان رازِ نهان خاموش ماند
یا میانِ کوی و برزن جمله را فریاد کرد
میتوان در ناتوانی از خدا امداد جُست
یا به دورانِ توانمندی کمی امداد کرد
میتوان لبخند را بر سالمندی هدیه داد
یا جوانی تازه در ره مانده را داماد کرد
میتوان پیوند الفت را برید از بیخ و بن
یا برای بارِ دیگر الفتی بنیاد کرد
میتوان از پای تا سر صد هزار ایراد داشت
یا ز پاکی در محافل خطبه ها ایراد کرد
میتوان تا آخر عمر از تباهی دور شد
یا تمام عمر را با یک خطا بر باد کرد
میتوان «مهران» چه آسان با خدا همراه بود
یا چه آسانتر از او غافل شد و بیداد کرد.
« مهران اسدپور »
یا دلی افسرده را از بند غم آزاد کرد
میتوان با تند خویی خانه را ویران نمود
یا همان ویرانه را با خُلق خوش آباد کرد
به به
بسیارزیبا بود
ساده وروان ودلنشین
احسنتتت